شهید انقلاب
حشمت اله رحمان پور بيست و هفتم مهر 1334، در سنندج چشم به جهان گشود. پدرش محمد و مادرش، حميده نام داشت. تا پايان سوم راهنمایی درس خواند. پاسدار کمیته انقلاب اسلامی بود و بيست و هشتم اسفند 1357، در سنندج توسط ضدانقلاب شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای قم واقع است.

نوید شاهد: حشمت‌اله رحمانپور فرزند شهید محمد رحمانپور در هفتم مهرماه 1334 در شهرستان سنندج متولد و در سنین نوجوانی به خاطر علاقه شدیدی که به ورزش موتور سواری داشت در مسابقات متعددی شرکت و بر طبق مندرجات مجله جوانان که همراه با عکس و تفصیلات بود در مسابقات پرش با موتور سیکلت از روی پنج دستگاه اتومبیل پیکان و بین جوانان موتورسوار نفر اول شد. او در سال های 1352 تا 1355 نیز با موتور سیکلت خود از روی 13 پیکان پرید و توانست رکورد جهانی را در آن سال‌ها جا به جا کند. او سرآمد جوانان شهر سنندج بود و شجاعت را از پدرش که از مبارزان انقلابی شهر بود؛ به ارث برده بود.

خاطراتی از مبارزات تا شهادت شهید حشمت اله رحمان پور

در جریان مبارزات انقلابی مردم ایران دوشادوش پدر مومن و مجاهدش علیه رژیم طاغوتی مبارزه کرده و مبارزات ایشان آن‌چنان چشمگیر بود که خشم ساواکی‌ها را برافروخت و او را زندانی کردند. مردم مبارز سنندج برای استخلاص او مدت یک هفته در مسجد جامع متحصن شدند تا اینکه ساواک مجبور شد تحت فشار افکار عمومی او را آزاد کند.

در واقعه خونین سنندج در شب 28 اسفندماه 1357 همراه پدرش در کمیته مرکزی شماره 1 سنندج مشغول پاسداری و حفاظت از کمیته انقلاب بوده است که عده‌ای افراد ضد انقلاب کمیته را محاصره و تیراندازی شروع می‌شود و به طوری که پدرش (محمدرحمان پور) شبانه مورد اصابت گلوله از ناحیه کتف قرار می‌گیرد و او تمام شب را از کمیته دفاع و حاضر به تسلیم نمی‌شود. ساعت 7صبح پدرش مجدداً مورد اصابت گلوله قرار می‌گیرد و از ناحیه دهان بشدت مجروح می‌شود حشمت تصمیم می‌گیرد با کمک یکی از پاسداران کمیته پدر مجروح خود را به بیمارستان برساند. برای این منظور او و یکی از پاسداران زیر بغل پدر را می‌گیرند و از ساختمان کمیته پایین می‌آیند، پیکر نیمه جان فرمانده کمیته انقلاب اسلامی سنندج را وارد اتومبیل کمیته کرده و از راننده می‌خواهد او را به بیمارستان برساند.

در همین حین پس از حرکت خودرو به سمت بیمارستان، مهاجمین سرنیزه‌ای را در شکم شهید حشمت‌اله رحمانپور فرو کرده و او را با ضربات متعدد ساطور و قمه مجروح می‌کنند و در نهایت چشم‌های حشمت‌الله را با چاقوی ضامن‌دار از جا خارج کرده و او را مظلومانه به شهادت می‌رسانند.

از سوی دیگر پس از رساندن پدر به بیمارستان، در حالی که منافقین پیکر بی جان حشمت‌الله را همراه داشتند، به بیمارستان هجوم آورده و به دکترها گفته‌اند که اگر «شاطر محمد» را به ما نشان ندهید شما را نیز می‌کشیم. پس از یافتن پدر شهید به او می‌گویند که مژده بدهید که پسرت را کشته‌ایم. در این هنگام 15 نفر از منافقین به صورت مسلح در اتاق جراحی حضور داشتند و زمانی که پدر حشمت اله درحالی‌که مجروح بود، قصد داشت با کلت کمری از خودش دفاع کند، مهاجمین وی را روی تخت بیمارستان به رگبار می‌گیرند و در همانجا مظلومانه به شهادت می‌رسد (در گزارش پزشکی قانونی شهید محمد رحمانپور نوشته شده است؛ اصابت بیش از یکصد گلوله بر بدن وی مشاهده شده اما تعداد گلوله‌ها از شمارش خارج است) سپس شکم حشمت‌اله را پاره پاره می‌کنند و گوشت ایشان را روی نیزه می‌گیرند و فریاد می‌زدند ای مردم بیایید گوشت پاسداران خمینی ارزان شد، ای مردم بیایید بخرید!

 

بعد از به شهادت رسیدن پدر و فرزند، خانه شان مورد هجوم اشرار و گروهک‌های ضدانقلاب قرار می‌گیرد. پس از شهادت این دو شهید بزرگوار، پدر به خواب دایی شهید می‌آید و می‌گوید فرزندم را نزدیک من بیاورید، پس از گذشت 17 روز از دفن شهید و پس از نبش قبر او، هنوز خون گرم از چشم ایشان جاری بود.

روحشان شاد.

منبع: اداره اسناد بنیاد شهید تهران بزرگ

 
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده