از زماني كه بچه بود با بقيه بچه‌هاي من فرق داشت
در خواب خانمي را با چادر مشكي آمد و گفت من آمدم براي شما نان بخرم وقتي كه نان را به من داد 4عدد بيشتر نبود وقتي از خواب بيدار شدم اين خواب را تعريف كردم همه گفتند كه خانم فاطمه زهرا (س) مي‌باشد و حاجت روا شدي و بعد از چند روز متوجه شدم كه پسرم شهيد شده است
                    بسم رب الشهداء
        
نام و نام خانوادگي: احمدنيكوكلام يعقوبي       
نام پدر: حسين
تاريخ تولد: 1345          
 محل تولد: تهران
وضعيت‌تأهل: مجرد          
شغل شهيد: پاسدار
آخرين مدرك تحصيلي: دوم راهنمايي      
  تاريخ شهادت: 65/6/4
محل شهادت: شيخ صالح باختران       


خاطراتي از مادر شهيد نيكوكلام:
از زماني كه بچه بود با بقيه بچه‌هاي من فرق داشت كه با يك هيئت به اردو رفته بود كه شهيد 8سال بيشتر نداشت و در اين اردو خيلي كمك كرد حتي چادر پايه مي‌گذاشت و مي‌رفت روي آن ظرفها را مي‌شست و خيلي از كارهاي ديگر كه همه اطرافيان به من مي‌گفتند كه اين فرزند با فرزندان ديگر من متفاوت مي‌باشد. يك شب مادر شهيد در خواب مي‌بيند براي نذرش 4رشته خريداري كرده و براي نذر خود را ادا كند و موقعي كه بيدار شد گفت من براي نذر خودم 5رشته مي‌ريختم تا اينكه همسايه‌شان مي‌آيد و به او مي‌گويد و او گفت كه 5تا رشته بريزد و همه همسايگان و دوستان از شهادت پسرشان با اطلاع بودند و چند ساعتي كه از كارها گذشت مادر شهيد به خواب رفت و در خواب خانمي را با چادر مشكي آمد و گفت من آمدم براي شما نان بخرم وقتي كه نان را به من داد 4عدد بيشتر نبود وقتي از خواب بيدار شدم اين خواب را تعريف كردم همه گفتند كه خانم فاطمه زهرا (س) مي‌باشد و حاجت روا شدي و بعد از چند روز متوجه شدم كه پسرم شهيد شده است.
منبع: مرکزاسنادبنیادشهیدوامورایثارگران تهران بزرگ
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده