وصیت نامه خواندنی از شهید والامقام علیرضا شیرین
دوشنبه, ۰۸ خرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۵:۵۲
هركه از تن بگذرد جانش دهند هركه جان درباخت جانانش دهند من نمىدانم چگونه حالم را براى شما بگويم گوئى شب عاشورا تكرار ميشود ، من عشق عجيبى نسبت به امام حسين (ع) و مادرش فاطمه زهرا (س) دارم ، همه بچهها همينطورند اصلا جبهه همهاش عشق است ، عشق به خدا عشق به ائمه معصومين (ع) و عشق به حسين (ع) و من فدائى حسينم
نام :علىرضا
نام خانوادگى :شيرين
نام پدر :ميرزاآقا
تاريختولد :01/04/1340
ش.ش :1192
محلصدورشناسنامه :كن
تاريخ شهادت :19/03/65
ن
وصيتنامه :1453715 - شيرين - عليرضا
بسمه تعالى
تاريخ : 1/10/65« متن وصيتنامه شهيد عليرضا شيرين »
بسم الله الرحمن الرحيم با سلام به حضرت مهدى منجى عالم بشريت و با سلام به نائب برحقش خمينى بتشكن كه تمامى بتهاى عصر ما را درهم شكست و با درود بر ارواح پاك شهداء از صدر اسلام تا كنون ، از سيدالشهداء حضرت ابا عبدالله حسين (ع) و تا شهداى 15 خرداد و 17 شهريور و شهداى محراب و بهشتى عزيز و باهنر و رجائى و خلاصه شهداى جنگ تحميلى .
اينجانب عليرضا شيرين در كمال صحت و سلامت و بنا به وظيفه شرعى مبادرت به نوشتن اين وصيتنامه كردم . اينك كه اين وصيتنامه را مينويسم چند شب ديگرى به عمليات نمانده است و من خيلى خوشحال هستم چون از اين دنيا دل كندهام و به خدا دل بستهام . من شهادت را با تمامى ذره ، ذره وجودم دوست دارم .
هركه از تن بگذرد جانش دهند هركه جان درباخت جانانش دهند من نمىدانم چگونه حالم را براى شما بگويم گوئى شب عاشورا تكرار ميشود ، من عشق عجيبى نسبت به امام حسين (ع) و مادرش فاطمه زهرا (س) دارم ، همه بچهها همينطورند اصلا جبهه همهاش عشق است ، عشق به خدا عشق به ائمه معصومين (ع) و عشق به حسين (ع) و من فدائى حسينم .
حسينا جان شيرين را چه خواهم اگر روزى شود جانم فدايت « الذين آمنوا و هاجروا و جاهدوا فى سبيل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عندالله و اولئك هم الفائزون . »
آنان كه ايمان آوردند و از وطن هجرت گزيدند و در راه خدا به مال و جانشان جهاد كردند آنها را نزد خدا مقام بلندى است و آنان رستگاران و سعادتمندان دو عالمند .
مرغ باغ ملكوتم نىام از عالم خاك چند روزى قفسى ساختهام از بدنم اى خوشا آن روزى كه پرواز كنم تا بر دوست باميد سر كويش پر و بالى بزنم خداوندا سپاس و ستايش ترا كه مرا آفريدى چگونه شكر اين همه نعمت را بجا آورم كه مرا در بين اين همه كشور در ايران آفريدى و بين اديان نعمت اسلام را به من عطا فرمودى و همينطور نعمت بزرگ شيعه بودن را و باز چگونه سپاست گويم كه مرا هم عصر بزرگ مرد تاريخ دنيا و اسلام امام عزيز قرار دادى و نهايتا قدرت جهاد در راه خودت را بمن دادى ، چگونه شكر كنم .
پدر و مادر عزيزم مرا ببخشيد كه نتوانستم در طول حياتم زحمات و رنجهاى شما عزيزان را جبران كنم اميدوارم كه از من راضى باشيد و بدانيد كه زندگى اين دنيا هيچ است و اگر انسان پنجاه يا شصت سال يا بيشتر عمر كند مرگ به سراغ او خواهد آمد و همه بايد بروند پس چه بهتر كه اين رفتن در راه خدا و عظمت اسلام باشد .
پدر و مادر شما ناراحت نباشيد از اين كه من در دانشگاه قبول شدم ولى نتوانستم ادامه تحصيل بدهم هميشه آرزوى قلبى من اين بود كه در اين دانشگاه يعنى دانشگاه جبهه قبول شوم در دانشگاه عشق و محبت ، ايثار و فداكارى ، علم و عمل ، صدق و صفا ، ايمان و اخلاص در دانشگاهى كه كلاس آن سنگر و خودكار و قلمش اسلحه و دفترش سينه دشمنان خدا و مربى و استاد آن حضرت ابا عبدالله الحسين است و من با خون ، قبولى خودم را امضاء كردم .
پدر و مادرم بدانيد كه در دنيايى كه بخاطر حفظ اسلام خون حضرت علىاكبر به زمين ريخته و گلوى حضرت علىاصغر پاره شده دستهاى حضرت ابوالفضل از پيكر جدا شد و حضرت قاسم 13 ساله فدا گشته و سر مبارك امام حسين (ع) از تن جدا گشت حضرت زيتب (ع) و اهل بيت امام حسين (ع) به اسارت رفتند جان من چه ارزشى دارد كه بخواهيد به خاطر آن ناراحت بشويد ، جان من و صدها نفر مثل من به اندازه يك تار موى حضرت علىاكبر ارزشى ندارد ، كه در صحراى كربلا تشنه لب براى حفظ اسلام جان داد .
و اما منافقين كوردل بدانند كه من راه خود را خود انتخاب كردهام و هيچ گونه زور و اجبارى در آن نبود و فقط خواستم به نداى هل من ناصر ينصرنى حسين زمان امام عزيز لبيك گفته و به جبهه بروم تا بجنگم كه اين جنگ ، جنگ تمامى حق عليه تمامى كفر است و تمام مستضعفين جخان چشم به سرنوشت آن دوختهاند و دعا ميكنند كه حق پيروز شود و آنان يعنى منافقين كه اين چيزها را نمىفهمند همانطور كه قرآن كريم فرموده :
بكم عمى فهم لا يرجعون آنان كر و گنگ و و كور هستند و از گمراهى خود باز نمىگردند آرى آنان بعد از 8 سال هنوز واقعيتهاى اين انقلاب را درك نكردهاند و كور هستند و همه اين واقعيتها را كنار گذاشته و در خط اربابان غربى و شرقى خود حركت ميكنند و با قاطعيت با آنها برخورد كنيد و نگذاريد كه آنها ضربهاى به اين انقلاب وارد كنند .
در اينجا سخنى دارم با آن دسته از كسانى كه به نحوى از اين انقلاب ناراضى هستند . ميخواهم به آنها بگويم شكا اگر به خاطر خدا و اسلام از اين حكومت ناراضى هستيد و فكر ميكنيد كه اين حكومت در خط اسلام نيست بدانيد كه سخت در اشتباهيد چرا كه در هر عصر و زمانى ظالم و مظلومى وجود دارند كه با هم در ستيزند و در عصر ما هم همينطور و اگر مقدارى فكر بكنيم مىبينيم كه ظالم چه كسى است و مظلوم كيست ميتوان به جرأت قسم خورد تنها حكومتى كه در جهان وجود دارد كه در كنار مستضعفين و در روبروى مستكبرين و در خط اسلام است همين جمهورى اسلامى است و اگر بخاطر مسائل مادى و كمبودها از آن ناراضى هستيد بدانيد كه عيب از خودتان است و شما ماديات را به خدا و اسلام ترجيح ميدهيد و اگر از كار خود پشيمان نشويد و با حرفها و كارهايتان ضربهاى به حكومت وارد بياوريد در قيامت بايد جوابگوى خدا و پيامبر و ائمه معصومين و شهدا باشيد و به عذاب الهى گرفتار ميشويد و اگر توبه كنيد و از حكومت اسلامى و روحانيت مبارزه دفاع كنيد آخرت خوبى در انتظار شماست ، موفق باشيد .
خداوندا نميخواهم كه در بستر بميرم مرا يارى نما تا در دل سنگر بميرم « ان الله اشترى من المؤمنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة يقاتلون فى سبيل الله فيقتلون و يقتلون . »
عليرضا شيرين
منبع: مرکزاسنادبنیادشهیدوامورایثارگران تهران بزرگ
نام خانوادگى :شيرين
نام پدر :ميرزاآقا
تاريختولد :01/04/1340
ش.ش :1192
محلصدورشناسنامه :كن
تاريخ شهادت :19/03/65
ن
وصيتنامه :1453715 - شيرين - عليرضا
بسمه تعالى
تاريخ : 1/10/65« متن وصيتنامه شهيد عليرضا شيرين »
بسم الله الرحمن الرحيم با سلام به حضرت مهدى منجى عالم بشريت و با سلام به نائب برحقش خمينى بتشكن كه تمامى بتهاى عصر ما را درهم شكست و با درود بر ارواح پاك شهداء از صدر اسلام تا كنون ، از سيدالشهداء حضرت ابا عبدالله حسين (ع) و تا شهداى 15 خرداد و 17 شهريور و شهداى محراب و بهشتى عزيز و باهنر و رجائى و خلاصه شهداى جنگ تحميلى .
اينجانب عليرضا شيرين در كمال صحت و سلامت و بنا به وظيفه شرعى مبادرت به نوشتن اين وصيتنامه كردم . اينك كه اين وصيتنامه را مينويسم چند شب ديگرى به عمليات نمانده است و من خيلى خوشحال هستم چون از اين دنيا دل كندهام و به خدا دل بستهام . من شهادت را با تمامى ذره ، ذره وجودم دوست دارم .
هركه از تن بگذرد جانش دهند هركه جان درباخت جانانش دهند من نمىدانم چگونه حالم را براى شما بگويم گوئى شب عاشورا تكرار ميشود ، من عشق عجيبى نسبت به امام حسين (ع) و مادرش فاطمه زهرا (س) دارم ، همه بچهها همينطورند اصلا جبهه همهاش عشق است ، عشق به خدا عشق به ائمه معصومين (ع) و عشق به حسين (ع) و من فدائى حسينم .
حسينا جان شيرين را چه خواهم اگر روزى شود جانم فدايت « الذين آمنوا و هاجروا و جاهدوا فى سبيل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عندالله و اولئك هم الفائزون . »
آنان كه ايمان آوردند و از وطن هجرت گزيدند و در راه خدا به مال و جانشان جهاد كردند آنها را نزد خدا مقام بلندى است و آنان رستگاران و سعادتمندان دو عالمند .
مرغ باغ ملكوتم نىام از عالم خاك چند روزى قفسى ساختهام از بدنم اى خوشا آن روزى كه پرواز كنم تا بر دوست باميد سر كويش پر و بالى بزنم خداوندا سپاس و ستايش ترا كه مرا آفريدى چگونه شكر اين همه نعمت را بجا آورم كه مرا در بين اين همه كشور در ايران آفريدى و بين اديان نعمت اسلام را به من عطا فرمودى و همينطور نعمت بزرگ شيعه بودن را و باز چگونه سپاست گويم كه مرا هم عصر بزرگ مرد تاريخ دنيا و اسلام امام عزيز قرار دادى و نهايتا قدرت جهاد در راه خودت را بمن دادى ، چگونه شكر كنم .
پدر و مادر عزيزم مرا ببخشيد كه نتوانستم در طول حياتم زحمات و رنجهاى شما عزيزان را جبران كنم اميدوارم كه از من راضى باشيد و بدانيد كه زندگى اين دنيا هيچ است و اگر انسان پنجاه يا شصت سال يا بيشتر عمر كند مرگ به سراغ او خواهد آمد و همه بايد بروند پس چه بهتر كه اين رفتن در راه خدا و عظمت اسلام باشد .
پدر و مادر شما ناراحت نباشيد از اين كه من در دانشگاه قبول شدم ولى نتوانستم ادامه تحصيل بدهم هميشه آرزوى قلبى من اين بود كه در اين دانشگاه يعنى دانشگاه جبهه قبول شوم در دانشگاه عشق و محبت ، ايثار و فداكارى ، علم و عمل ، صدق و صفا ، ايمان و اخلاص در دانشگاهى كه كلاس آن سنگر و خودكار و قلمش اسلحه و دفترش سينه دشمنان خدا و مربى و استاد آن حضرت ابا عبدالله الحسين است و من با خون ، قبولى خودم را امضاء كردم .
پدر و مادرم بدانيد كه در دنيايى كه بخاطر حفظ اسلام خون حضرت علىاكبر به زمين ريخته و گلوى حضرت علىاصغر پاره شده دستهاى حضرت ابوالفضل از پيكر جدا شد و حضرت قاسم 13 ساله فدا گشته و سر مبارك امام حسين (ع) از تن جدا گشت حضرت زيتب (ع) و اهل بيت امام حسين (ع) به اسارت رفتند جان من چه ارزشى دارد كه بخواهيد به خاطر آن ناراحت بشويد ، جان من و صدها نفر مثل من به اندازه يك تار موى حضرت علىاكبر ارزشى ندارد ، كه در صحراى كربلا تشنه لب براى حفظ اسلام جان داد .
و اما منافقين كوردل بدانند كه من راه خود را خود انتخاب كردهام و هيچ گونه زور و اجبارى در آن نبود و فقط خواستم به نداى هل من ناصر ينصرنى حسين زمان امام عزيز لبيك گفته و به جبهه بروم تا بجنگم كه اين جنگ ، جنگ تمامى حق عليه تمامى كفر است و تمام مستضعفين جخان چشم به سرنوشت آن دوختهاند و دعا ميكنند كه حق پيروز شود و آنان يعنى منافقين كه اين چيزها را نمىفهمند همانطور كه قرآن كريم فرموده :
بكم عمى فهم لا يرجعون آنان كر و گنگ و و كور هستند و از گمراهى خود باز نمىگردند آرى آنان بعد از 8 سال هنوز واقعيتهاى اين انقلاب را درك نكردهاند و كور هستند و همه اين واقعيتها را كنار گذاشته و در خط اربابان غربى و شرقى خود حركت ميكنند و با قاطعيت با آنها برخورد كنيد و نگذاريد كه آنها ضربهاى به اين انقلاب وارد كنند .
در اينجا سخنى دارم با آن دسته از كسانى كه به نحوى از اين انقلاب ناراضى هستند . ميخواهم به آنها بگويم شكا اگر به خاطر خدا و اسلام از اين حكومت ناراضى هستيد و فكر ميكنيد كه اين حكومت در خط اسلام نيست بدانيد كه سخت در اشتباهيد چرا كه در هر عصر و زمانى ظالم و مظلومى وجود دارند كه با هم در ستيزند و در عصر ما هم همينطور و اگر مقدارى فكر بكنيم مىبينيم كه ظالم چه كسى است و مظلوم كيست ميتوان به جرأت قسم خورد تنها حكومتى كه در جهان وجود دارد كه در كنار مستضعفين و در روبروى مستكبرين و در خط اسلام است همين جمهورى اسلامى است و اگر بخاطر مسائل مادى و كمبودها از آن ناراضى هستيد بدانيد كه عيب از خودتان است و شما ماديات را به خدا و اسلام ترجيح ميدهيد و اگر از كار خود پشيمان نشويد و با حرفها و كارهايتان ضربهاى به حكومت وارد بياوريد در قيامت بايد جوابگوى خدا و پيامبر و ائمه معصومين و شهدا باشيد و به عذاب الهى گرفتار ميشويد و اگر توبه كنيد و از حكومت اسلامى و روحانيت مبارزه دفاع كنيد آخرت خوبى در انتظار شماست ، موفق باشيد .
خداوندا نميخواهم كه در بستر بميرم مرا يارى نما تا در دل سنگر بميرم « ان الله اشترى من المؤمنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة يقاتلون فى سبيل الله فيقتلون و يقتلون . »
عليرضا شيرين
منبع: مرکزاسنادبنیادشهیدوامورایثارگران تهران بزرگ
نظر شما