يکشنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۱۲
در سفرى كه به مكه معظمه داشتم در آنجا از خداوند درخواست كردم به زودى از پسرم خبرى برسد. بعد از بازگشت از سفر حج، شبى در خواب ديدم پسرم مى گويد: مرا می آورند، شما نگران نباش...
نوید شاهد، سالها بود كه فرزندم ذبيح الله مفقود بود و خبرى از او نداشتيم. در سفرى كه به مكه معظمه داشتم در آنجا از خداوند درخواست كردم به زودى از پسرم خبرى برسد. بعد از بازگشت از سفر حج، شبى در خواب ديدم پسرم مى گويد: مرا می آورند، شما نگران نباش.


کرامات شهیدان؛(53) نشانى سبز

چند شب بعد خواهر شهيد در خواب می بيند كه شهيد به او مى گويد: مرا می آوردند، با اين نشانى كه پيشانی بند سبزى با شعار «لبيك يا خمينى » بر روى پيشانى من بسته شده است.خواب تعبير شد. به ما خبر دادند براى تحويل پيكر مطهر شهيدمان به معراج شهدا برويم. طبق نشاني هايى كه در خواب داده شده بود، پيشانی ند سبز با شعار «لبيك يا خمينى » بر پيشانى شهيد بسته شده بود. چند شب بعد از دفن شهيد، خواهر شهيد در خواب می بيند برادرش به او مى گويد: بدن مرا نشان نامحرم ندهيد. خواهرش می گويد: بدن شما را به كسى نشان نداده ايم. شهيد اظهار می دارد: همان استخوانهاى مرا كه از آن عكس گرفته ايد بدن من است و من راضى نيستم كه بدنم را نامحرم ببيند. به همين دليل است كه عكس استخوان هاى پيكر او را به كسى نشان نمی دهيم.


راوی: مادر شهيد ذبيح الله قريه ميرزايى

منبع: لحظه های آسمانی کرامات شهیدان(جلد اول)، غلامعلی رجائی 1389

نشر: شاهد


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده