زندگینامه شهید سیدمحمود امینی
شهید سید محمود امینی فرزند سید رضا که بر اثر اصابت خمپاره 60 به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
نوید شاهد تهران: شهید سیدمحمود امینی در روز سی و یکم شهریور سال 1345 در خانواده ای متدین و مذهبی در شهر تهران دیده به جهان گشود. دوران کودکی را همچون همسالان خود با شادی و نشاط پشت سر گذاشت تا به سن نوجوانی رسید.

در بدو انقلاب وی که حدود 12 سال داشت مشتاقانه و آگاهانه همگام با انقلاب به نوشتن شعارهای مذهبی و انقلابی وپخش اعلامیه های امام مشغول بود و پس از طی دوره راهنمایی در شهرستان اراک در رشته اتومکانیک هنرستان آزادی فلسطین تهران مشغول به تحصیل شد. دوران تحصیلات هنرستانی او مصادف با جنگ تحمیلی و هجوم جنایتکاران بعثی به مرزهای کشورمان بود به همین دلیل با وجود علاقه شدیدی که سید به رشته تحصیلی خود داشت، عشق والاتر و زیباتری آرام و قرار او را از کف ربود و او را به سوی جبهه های نبرد کشانید. اما چون هنوز سنش اقتضای حضور در جبهه را نمی کرد با تغییر شناسنامه خود، با جثه ای ضعیف و کوچک اما قلبی بزرگ و عزمی استوار راه خود را به سوی نبرد علیه کافران گشود.

همزمان با حضور مداوم خود در جبهه ها در ایام فراغت و مرخصی های خود عقب ماندگی های درسی خود را با استفاده از هوش و استعداد خدادادی که داشت جبران کرده و تحصیلات هنرستانی را نیز باموفقیت و کسب رتبه عالی به پایان رسانید و در سال 65 توانست وارد دانشگاه بشود اما این موفقیت بزرگ هم او را از راهی که داشت بازنداشت و بعد از ثبت نام در رشته مورد علاقه خود دوباره به دیار آشنا و مانوس خود به جبهه ها شتافت.

در حدود 45 ماه از عمر کوتاه خود را در جبهه های نبرد گذرانید و 3 بار به شدت مجروح گردید و در دوران مجروحیت خواست و آرزویش از خدا این بود که هرچه سریعتر بهبود یابد تا دوباره به جبهه برگردد. در آخرین بار مجروحیت خود با وجود ضعف جسمانی شدید که به او عارض شده بود با اینکه چند روز بیش نبود که بدون کمک دیگران و عصا راه می رفت دوباره راهی جبهه ها شد.

(آنچه که در زندگی سید حائز اهمیت می باشد و جزو ویژگی های خاص سید به شمار می رفت شخصیت چند بعدی اوست. هنگامی که در جمع گروگان بود همچون جدش پیامبر شمع وجود آنان بود و بچه ها پروانه وار گردش می چرخیدند و سیدمحمود نسبت به آنان بسیار شفیق و مهربان و بامحبت بود به طوری که در روز شهادتش خلأ وجود او را احساس کرده بودند و غمزده در گوشه ای نشسته و به شدت می گریستند و اما در جمع دوستان و آشنایان و خانواده بسیار خوش برخورد و خوشرو بود به طوری که از حسن رفتار او همگان درس ها آموختند.)

سید در محراب عبادت و خلوت با پروردگار بسیار متواضع و فروتن و در انجام احکام الهی بسار محکم و قاطع بود به طوری که با وجود ضعف شدیدی که در آخرین بار مجروحیتش بر او غالب و چیره شده بود با تحمل فشار و سختی های فراوان روی خود را به جانب قبله برمی گرداند و ارتباط و راز و نیاز خود را تحت هیچ شرایطی با خدا قطع نمی کرد. کسی چه می داند شاید در چنین حالاتی از خدا طلب عفو و شهادت می کرد!

اما در صحنه های نبرد، برادر محمود دلاوری خط شکن و شیری دلیر در خط مقدم جبهه بود. سید نوجوانی بود که در جبهه رشد معنوی و جسمانی پیدا کرده و بزرگ شده بود و در جبهه های نبرد شهامت خاصی داشت البته باید به صراحت گفت که او خود این موضوع را هیچ وقت عنوان و مطرح نمی کرد، اما وقتی همرزمانش از او صحبت می کردند، می شد به عظمت شخصیت و شهامت و فداکاری و بزرگواری او پی برد.

آری سید ما اینچنین بود و بالاخره سید محمود بعد از 5 سال حضور مداوم در جبهه و شرکت در بیش از 27 عملیات مختلف بعد از رشادت و دلاوری در آخرین عملیات خود نصر 7 درحالی که همرزمانش به مرخصی می رفتند او داوطلبانه عازم جبهه های جنوب شد و در کربلای شلمچه محلی که 5 ماه پیش در آنجا مجروح شده بود به لقاءالله و به دیدار معشوق شتافت. سید در اثر اصابت خمپاره 60 در روز

بیست و چهارم مرداد 1365 به شهادت رسید.

منبع: مرکز اسناد بنیاد شهید وامور ایثارگران تهران بزرگ


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده