بیست و دوم دی 1347 ، در شهرستان تهران چشم به جهان گشود. پدرش حســن و مادرش جهان نام داشــت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان بسیجي در جبهه حضور یافت. بیست و دوم بهمن 1364، با سمت بی سیم چی در اروندرود بر اثر اصابت ترکش به ســر، شهید شد. مزار او در بهشت زهرای زادگاهش واقع است.

از تولد تا شهادت؛

ان یکن منکم عشرون صابرون یغلبو ما ئین

اگر از شما بیست تن با استقامت باشند بر دویست تن غالب گردند.

از آنجائیکه خلقت و آفرینش جهان هستی با هدف خاصی صورت میگرد لذا انسان که اشرف مخلوقات است و در احسن تقویمات خلق شده است می بایستی با استفاده از قوه ادراک که ای که خداوند متعال به او ارزانی داشته و وجه تمایز او با سایر موجودات نیز می باشد راه و روش صحیح را انتخاب کند و در رسیدن و تحقق اهداف هستی تلاش مستمری را بعهده گیرد.

کسانیکه با درک این واقعیت در راه تحقق اهداف مورد نظر به تلاش و کوشش برمیخزند کسانی نیستند جز صالحان و مومنان و جهادگران در راه خدا. گروهی با جهد و کوشش در راه فراگیری علوم و رموز آفرینش شب را به صبح می رسانند و و جود خویش را در این راه مصرف میدارند. همچون شمع می سوزند و روشنائی بخش شبهای تارند.

و کسانی دیگر نیز با ایثار جان و فدا نمودن وجود خویش در راه تحقق هدف مقدس با دشمنان خدا و کافران به نبردی سخت بر می خیزند و برای از میان برداشتن سدها و موانع هیچگاه شکی به خود راه نمیدهد و مصمم و استوار بر طریقی که اراده و مشیت الهی بر آن تعلق گرفته به پیش می تازند. اینان همان راهیان وادی نورند، می روند تا هدف بماند، میمیرند تا خورشید زنده بماند و می روند تا شجاعت در انسانها نمیرد و سرانجام خون پاک خویش را بپای درختی می ریزند که ثمره آن استقرار پرچم عدل است .

آری اینان در امتحان الهی سربلند و پیروز، بسوی مبدا اصلیشان بر میگردند و ماندگان در راه عاجز از درک همت والایشان رنگ باخته با آه حسرت در گلو به انتظار نشسته و اینان سبک بال بسوی معبودشان در پرواز ...

از جمله این راهیان راه حق شهید حسین عسگری بوده است که در سال 1344 در خانواده ای مذهبی چشم بجهان گشود. اولین فرزند ذکور خانواده بود و طبعا با تولد وی شاید زاید الوصفی را باخود آورد. دوران کودکی را در دامان پر مهر پدر و مادر سپری کرد و هر سال بزرگ و بزرگتر می شد.

جنب و جوش کودکانه در روی هویدا بود و با شور هیجان بدنبال همبازیهایش می دوید این جنب و جوش ادامه داشت تا اینکه وارد مدرسه شد و همراه با تقویت جسم به تقویت فکری نیز مشغول شد. سالهای تحصیل را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشت و هنوز نوجوانی بیش نبود که انقلاب شکوهمند اسلامی ایران تحت رهبری حضرت امام خمینی و با فداکاری و از خود گذشتگی ملت مسلمان و قهرمان ایران شکل گرفت و سرانجام نیز به پیروزی رسید و اساس ظلم و جور نظام پوسیده شاهنشاهی را در هم پیچید. دگرگونی در صحنه های سیاسی اجتماعی جامعه باعث شد تا به حقایق زندگی برسد و در جهت رشد آگاهی و افکار خود به نحو چشمگیری کوشش نماید. و با شرکت در مجامع و مجالس بحث و سخنرانی هرچند صباحی از پیروزی انقلاب نگذشته بود که صدام دیوانه این مزدور استکبار جهانی با زیر پا نهادن قوانین انسانی وحشیانه به مرزهای میهن اسلامیمان حمله ور شد و با کشتار زنان و مردان بیگناه و تخریب شهرها و روستاها و با ایجاد گورهای دست جمعی از ساکنان روستاهای مرزی، به جنایات عدیده ای دست زد و مناطقی از خاک ایران را بتصرف خود در آورد و آنگاه بر روی صفحه تلویزیون ظاهر شد و قهقه مستانه سر میداد و باده پیروزی سر می کشید و به اعمالش فتح سه روزه خوزستان ایران را نوید میداد. زهی خیال باطل براین کفتار و قاتل کودکان بیگناه ....

او که خود را در طی انقلاب شناخته و از فداکاری و جوانمردی فرزندان انقلاب درس آموخته بود خیلی زود به عمق جنایت صدامیان بی ایمان پی برده و در صدد پیوستن به دفاع از ملت مقدس ایران در مقابل تجاوز بعثی ها بود. فداکاری و از جان گذشتگی جوانان غیور ملت اسلام از قبیل شهید حسین فهمیده که با بستن نارنجک خود را به زیر تانک دشمن انداخت تا مانع از پیشروی آنان شود، او را سخت منقلب و متغیر نمود. و سخت در روحیه وی اثر گذارد.

تا اینکه او کلاس دوم راهنمایی تحصیلی را به اتمام رساند و در ایام تابستان برای گذراندن تعطیلات در مغازه ای مشغول کار شد. در یکی از روزهای تابستان خانواده وی از اینکه به منزل مراجعت ننموده نگران شده و به مغازه مورد نظر مراجعه کردند و در می یافتند که وی آن روز را اصلا به سر کار نرفته است. یکی از اعضا خانواده اش جریان را بدینصورت باز بازگو نمود که :

پس از جستجو و پیگیری بسیار متوجه شدیم که وی بهمراه گروه بازسازی عازم مناطق جنگی کشور شده است لذا ما از این بابت راحت شدیم تا اینکه پس از گذشت دو ماه به منزل مراجعت نمود ولی او دیگر آن حسین سابق نبود. نمی دانم آنجا چه خبر است که هرکس بدانجا می رود عاشق می شود و دوری از معشوق برایش مشکل. دیگر نمی توانستیم او را در تهران نگهداریم و مدام در ماموریت های سه ماهه ای که از طرف بسیج اعزام شده بود، در جبهه های حق علیه باطل حضور داشت و درعملیاتهای مختلفی که انجام می شد شرکت می جست . در طی نامه هائی که برای خانواده اش ارسال می کرد وضعیت خود را به اطلاع آنان می رساند ودر پایان نامه هایش نیز بر این شعار تاکید بسیار داشت که هرکه دارد هوس کرب و بلا بسم االله. هیچگاه از فعالیتهای خود نمی نوشت مبادا ریا شود و چنانچه از وی سوال می شد که آیا در عملیات شرکت داشته ای یا خیر میگفت ما را چه کار به این کارها، این عمل مربوط به شیردلان و شجاعان می باشد نه ماها

در ماه مبارک سال 64 در تهران بود شبها اصلا در منزل نبود؛ عموما در مجالس وعظ و خطابه روحانیون همچون حاج آقا انصاری شرکت مینمود و هنگام سحر با صدای موتور سیکلت وی اعضای خانواده جهت صرف سحری از خواب بیدار می شدند. اکثر اوقات بدون صرف سحری روزه میگرفت نماز را به جماعت اقامه می کرد و بهمراه مومنین در مسجد محل شرکت می نمود.

انسانی کم حرف و صبور بود و هنگامیکه به وی اعتراض میشد که چقدر بفکر جبهه ای ، هرکس به اندازه تو به جبهه برود دیگر این وظیفه از گردن تو ساقط میشود. ولی او میگفت: اولا هرکس باید به سهم خود انجام وظیفه نماید در ثانی پس امام امت هم بگوید تا اینجا من رهبری جامعه را بعهده داشتم دیگر بس است و دیگر وظیفه خود را انجام داده ام.

به مسئله حجاب بسیار مقید بود و اهمیت میداد شب محرم دوسال قبل از شهادتش که در منزل بود مادرش خواب می بیند که حسین بالای تختی که پدرش بر اثر بیماری بر روی آن خوابیده ایستاده و با لباس سبز رنگی در حالی که نوار قرمزی بر پیشانی خود بسته بقیه خانواده در پایین ایستاده اند از او در خواست می کنند که بخاطر بیماری پدر فعلا از رفتن صرف نظرکن ولی او پس از صحبتهای زیاد رو به مادرش می گوید مگر شما آرزوی همرکاب بودن با امام حسین(ع) را نداشتید؟ مادرش می گوید همینطور است در جواب میگوید: پس امروز من سرباز امام حسین (ع) هستم و برای نصرت دین جدش به جبهه می روم .

و سرانجام عملیات وسیع و دشمن شکن والفجر 8 آغاز می شود و با اصرار زیاد به اینکه جز واحد عملیاتی نبود حکم انتقالی گرفت و وارد دسته عملیاتی درگروه آر- پی- چی زن وارد عمل می شود و در شب 22 بهمن سال 64 با گفتن نام رمز یا زهرا وارد کارزار دشمن می شود و شب را به همراه دیگر همرزمانش با خلق رشادتهای بسیار موفق می شود تا خط دفاعی دشمن را شکسته و با وجود موانع طبیعی و مصنوعی بیشمار به قلب سپاه کفر یورش آورده و کارشناسان نظامی دنیا را انگشست به دهان در جهل و خود بزرگ بینی خود بیشتر فرو ببرد. آنگاه که صبح پیروزی دمید یعنی درست 8 سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی، او خشنود از این همه الطاف الهی و شکر گذار از درگاه خداوند عاقبت نیز به این خواست قلبی خویش دست یافت و پس از آن همه مجاهدت در راه خدا بسوی معبود شتافت و دعوت حقیقی پروردگارش را لبیک گفت و بدین سان پایان زندگی سعادتمند انسانی شریف و آزاد، مسلمان و عارفی عاشق رقم خورد. با اینکه عمری کوتاه داشت ولی ثمره حاصل آن پر بارو از هر انسان مسن تری نیکوتر بود. این پایان یک مسئولیت بود برای حسین و حال آغاز مسئولیتی سنگین تر در حفظ و حراست از دستاورد خون شهیدان باقی مانده است برای ما باشد تا خداوند لیاقت چنین مسئولیتی را به ما عنایت کند.

روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

منبع: مرکز اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران تهران بزرگ


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده