پنجشنبه, ۰۱ فروردين ۱۳۹۸ ساعت ۰۹:۳۷
این عکس انگار با من حرف میزند وقتی تو بحر آن رفتم قلبا به اسلام رو آوردم و مدتی است که هر پنج شنبه اینجا می آیم.
عنایت عکس شهید

 
 نوید شاهد، روزی سر مزار امیر نشسته بودم. دیدم جوانی کناری ایستاده و با ظاهری حزب الهی مانند، کنار من آمد گفت: شما نسبتی با آن شهید دارید.خندیدم وگفتم: تقریبا می شناسمش، اصرار کرد گفتم برادرش هستم. بعد با هم آشنا شدیم و شروع به صحبت کردیم. گفت:حقیقش ما اول مسلمان نبودیم. اما به دلایل خاصی بالاجبار ظاهرا مسلمان شده ایم: ولی قلبا نه، برحسب اتفاق این آقا عکس امیر را دیده بود و خودش همانطور که داشت به عکس نگاه میکرد گفت: این عکس انگار با من حرف میزند وقتی تو بحر آن رفتم قلبا به اسلام رو آوردم و مدتی است که هر پنج شنبه اینجا می آیم. او اکثر مواقع آنجا می آید طوری که یک روز یک سری از بچه های محله شان آمده بودند. می گفتند: شما از قضیه ایشان خبر دارید؟ گفتم بله. خندیدند و گفتند: به او بگویید اینقدر اینجا نیاید. تمام کارش این شده که بیاید بهشت زهرا.

راوی:اندیشه اشراق ص 29 برادر شهید امیر حاج امینی/صفحه 24
منبع: کرامات شهدا/ جلد اول/ابراهیم رستمی   



برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده