زندگی نامه شهید "مصطفی پناهی"
شهید پناهی اوقات فراغت خود را همواره در مسجد و پایگاه بسیج محل و جمع کردن نونهالان به دور خود و تدریس قرآن به آنها می گذراند و سهم شگرفی در تعلیم آنها در آن برهه حساس از زمان را داشت.بسیاری از افراد محیط های فرهنگی را متاثر نمود و باعث شد، بعضی ها را که شاید در مورد جبهه کوتاهی می کردند، روانه جبهه نماید.

به گزارش نوید شاهد تهران بزرگ؛ شهید مصطفــي پناهی، دوم اســفند 1346 ، در شهرســتان تهران چشــم به جهان گشــود. پــدرش محمدعلي، پارچه فــروش بود و مادرش ایران نام داشــت. تا پایان دوره متوســطه در رشــته تجربی درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان بسیجی در جبهه با سمت بی سیم چی حضور یافت. شانزدهم تیر 1365 ، در قلاویزان مهران توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به گردن، شهید شــد. مزار او در بهشت زهرای زادگاهش واقع است.

او بسیار مذهبی و مقید به نماز جماعت بود؛ به نماز جمعه بسیار علاقه داشت و اخلاق وی در همه سطوح پسندیده بود و به عنوان یک شخص مودب شناخته شده بود و در اجتماع و در بین مردم از احترام خاصی برخوردار بود. در خانواده و دوستان رابطه بسیار مطلوبی داشت. نسبت به والدین خود نهایت ادب و احترام را رعایت می کرد .شهید مصطفی زمانی که در سال چهارم تجربی مشغول به تحصیل بود پس از امتحانات خرداد سال آخر خویش، احساس وظیفه نمود و نیمی دیگر درسش را رها کرد و به جبهه ها شتافت و نیز در همان رفتن ها به شهادت رسید .

از جهت فرهنگی خانواده شهید در حد متوسط می باشد. البته در جهت مکتبی بودن نهایت سعی و کوشش خود را دارند و یقینا باز هم به طور مداوم احتیاج به تغذیه فرهنگ ناب اسلامی دارد و خود را مستثنی نمی بیند. و از جهت اقتصادی بحمدالله در حد متوسط بوده و نیازی به کسی ندارند.

اوقات فراغت خود را همواره در مسجد و پایگاه بسیج محل و جمع کردن نونهالان به دور خود و تدریس قرآن به آنها می گذراند. شب ها به گشت شبانه و تبلیغ در امور بسیج می پرداخت.

بعد از پیروزی انقلاب تا زمان شهادت، مشغول تحصیل و فعالیت های بسیجی بود و بجز بسیج، در هیچ یک از نهادها فعالیت نداشت .

با اخلاق نیکوئی که داشت و با آن قدرت کلام جذابی که دارا بود، با گفت و گو و صحبت، افرادی را که در خط انقلاب نبودند و یا بی تفاوت بودند به اسلام و انقلاب جذب می نمود.

ایشان همیشه قلبش برای جبهه و حضور در آن می تپید. علاقمند بود بیشتر در جبهه ها باشد. به هنگام اعزام به جبهه شادمان بود. دو مرتبه اعزام شد؛ یک بار برای عملیات فاو و بار دوم برای منطقه جنوب اعزام شد و در عملیات کربلای یک شرکت نمود و شهید شد.

آخرین توصیه اش این بود که همواره باید حامی و پشتیبان رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی باشیم و با حمایت خود از رهبر انقلاب، تو دهنی محکمی به دشمن زنیم؛ می گفت تا می توانید جبهه ها را پر نمائید. سرانجام در مهران، تپه کلاویزان، شهید شد .

چنانکه همرزم او تعریف می کرد، شهید پناهی در آن عملیات بیسیم چی بود و یک مرحله به عملیات می روند و با موفقیت باز می گردند و برای مرتبه ی دوم درخواست شرکت می نماید، لکن با مخالفت فرمانده اش مواجه می شود؛ ولی بعد از اصرار زیاد، موفق می شود که مجددا شرکت نماید. هنگامی که سوار بر تویوتا می شوند و حرکت می کنند در کنار تپه کلاویزان، ناگهان خمپاره ای در کنار ماشین به زمین اصابت می کند و ترکشی از آن به گردن شهید پناهی خورده و او را به شهادت می رساند.

بسیاری از افراد محیط های فرهنگی را متاثر نمود و باعث شد، بعضی ها را که شاید در مورد جبهه کوتاهی می کردند، روانه جبهه نماید.

منبع: مرکز اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران تهران بزرگ

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده