زندگینامه شهید "حسین حیدری"
به نقل از اطرافیان شهید حیدری، او علاقه بسیار شدیدی به حضور در مراسم امام حسین(ع) داشت. شاید به دلیل همین عشق بی نهایت بود که پیکر ایشان نیز درست در روز اول محرم تشییع شد.

به گزارش نوید شاهد تهران بزرگ؛ شهید حسین حیدری، هفتم تیر 1345، در شهرستان تهران چشم به جهان گشود. پدرش ابوالفضل و مادرش فاطمه نام داشت. تا چهارم متوسطه درس خواند. به عنوان سرباز ژاندارمري در جبهه حضور یافت. بیست و هفتم مرداد 1366 ، در سردشــت توســط نیروهاي عراقي شهید شد. مزار او در بهشت زهرای زادگاهش واقع است.

شهید حسین حیدری در فصل گرما به دنیا نگریست و در کشاکش زندگی به گرمی زیست ودفتر زندگی کوتاه مدت 22 ساله اش نیز در همین فصل بسته شد که نه شهادت ولی تولدی دیگر بود و چشم گشودنی دوباره که به گفته قرآن اینان زنده اند و در نزد خدایشان روزی می‌خورند. مادر حسین نیز می‌گوید که حسین من زنده است و من با خاطرات او زندگی می‌کنم.

از زمانی که نام حسین را در گوش او خواندند گویا که مهر حسین را نیز در قلب او جای دادند. او از سنین کودکی به حسین (ع) دل بست. به خصوص همراه با پدر و برادر، در یادواره های سرورش آقا امام حسین در تاسوعا و عاشورا شرکت می کرد. از آنجایی که عشق و علاقه اش به مراسم عزاداری آقا امام حسین زیاد بود، نیمه شعبان را جشن می‌گرفت و محله را گل باران و چراغانی می کرد. از همین جا بود که پایه‌های ایمان در قلب او استواری پذیرفت.

دانش آموز انقلابی

درحالی که او 12 سال بیشتر نداشت همراه و همگام با مردم در  پیروزی انقلاب اسلامی نقش خود را به نحو احسن ایفا نمود. او هم درس می‌خواند و هم شب ها در کنار برادران دیگرش در خیابان ها پاس می داد. بله، او حالا دیگر یک بسیجی بود و به همین علت بود که بارها از سوی منافقین مورد تهدید قرار گرفت، که یا زندگی و یا بسیج و او بسیج را انتخاب کرد. به همین ترتیب یکبار نیز توسط منافقین تا یک قدمی شهادت پیش رفت، ولی گویا خدا می‌خواست که او همچون شمشیری که هرچه آبدیده تر می‌شود با ارزش‌تر می‌گردد، پر ارج گردد و آنگاه او را به سوی خود فرا خواند.

او بسیار مهربان، با محبت، دلسوز و خوشرو بود. نشانه هایی از ایمان که در ظاهر او نیز جلوه گر بود می‌توان به پاکیزه و مرتب بودن او اشاره کرد. چه بگوییم که همین محبت‌های فراوان او بود که باعث می شود فراقش بر مادر و پدر و خواهر و برادر سخت گردد. پدر حسین می گوید من و او همچون دو دوست مهربان و صمیمی با هم بودیم و از همان ابتدای جنگ شرافت و عزت او نیز به او اجازه نداد که آرام بنشیند و حدود 4 سال به طور پراکنده در جبهه های نبرد حضور پیدا کرد؛ ولی اینبار تصمیم گرفت که با نام مقدس سربازی در راه رضای خدا و آزادسازی میهن اسلامی خود جهاد نماید.

حدود 2 سال در جبهه های غرب به نبرد با دشمنان خدا پرداخت. از آنجا که بسیار دوست داشت در عزاداری آقایش امام حسین شرکت داشته باشد، در اول محرم سال 1366 پیکر خونین و پاکش به خاک سپرده شد و با فتح قله‌های ایثار و فداکاری به اوج دوستی با یار رسید. در اینجا بود که دوست نیز او را طلبید وبه سوی خود فرا خواند.

منبع: مرکز اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران تهران بزرگ

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده