همسر شهید "نادر اعظمی" نقل می کند، شهید به او گفته بود بعد از بازگشتش از اهواز مجددا باز خواهد گشت و با هم به اهواز خواهند رفت. بعد 20 روز نامه ای از او رسید و دوباره همین وعده را داد؛ اما شهید شد و هیچ وقت باز نگشت.

به گزارش  نوید شاهد تهران بزرگ؛ شهید نادر اعظمی قلعه جوقی چهارم تیر 1339 در شهرستان سراب چشم به جهان گشود. پدرش رحیم و مادرش ســلطان خانم نام داشت. تا سوم متوسطه در رشــته تجربی درس خواند. سال 1358 ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. به عنوان استواردوم ارتش در جبهه حضور یافت. یکم مهر 1359 با سمت فرمانده دسته تانک در کرخه دزفول بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزار او در بهشت زهرای شهرســتان تهران قرار دارد. برادرش منصور نیز شهید شده است.

متن خاطره:

می­خواهم چند خطی درباره خاطرات خودم و آن شهید بزرگوار بنویسم؛ وقتی به خواستگاری من آمد و قرار شد که باهم حرف بزنیم، به من گفت با من ازدواج نکن، چون من بزودی شهید می شوم و نمی خواهم تو پشیمان شوی؛ ولی من قبول نکردم. بار دیگر سر عروسی هم این حرف را تکرار کرد، ولی من باز هم قبول کردم که با او ازدواج کنم. انسان شریفی بود.

یک بار هم با هم به اهواز رفته بودیم. وقتی من برگشتم دیدم پدر شوهرم ناراحت است. گفت چرا بدون اینکه به ما حرفی بزنی رفتی اهواز. چیزی نگفتم. پدر بود و نگران حال ما. شوهرم متوجه شد. گفت من به اهواز برمی گردم و تو را هم می آیم و با خودم می برم. 20 روز گذشت. یک نامه فرستاد که به زودی میآیم و با هم برمی گردیم؛ ولی دیگر خبری نشد و نیامد. شهید شده بود و من به انتظار ماندم.


منبع: مرکز اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران تهران بزرگ
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده