شهيد "محمدحسين کردگاری"؛
شهید "محمدحسین کردگاری" در وصیت نامه خود می نویسد: پدر و مادر اگر به فيض شهادت رسيدم ناراحت نباشيد و برايم دعا كنيد و روی سنگ مزارم فقط بنويسيد «بسيجى شهيد».

روی مزارم بنویسید بسیجی شهید

به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد "محمدحسين کردگاری" 20 خرداد ماه 1344 در شهرستان ني ريز دیده به جهان گشود .
هفت ساله بود که راهي مدرسه شد و تحصيلات خود را تا پايان دوران متوسطه ادامه داد. با شروع جنگ تحميلي در لباس پاسداري و سربازي امام زمان (عج) عازم جبهه هاي نبرد شد وي در مناطق عملياتي کردستان، عمليات فتح المبين ، آزادسازي بستان، والفجر مقدماتی، خيبر، بدر ، منطقه زبيدات، شکست حصر آبادان و عمليات والفجر 8 حضور داشت. در عمليات بدر "محمد حسين" با اصابت ترکش خمپاره مجروح شد. بلافاصله نيروهای امدادی او را به بيمارستان مشهد منتقل کردند . پس از بهبودی نسبی خود را به جمع رزمندگان رساند.
وی سرانجام در 5 اسفند سال 1364 در عمليات والفجر 8 در معرکه ي خون و خاک بال و پر خود را در آتش عشق يار سوزاند و به ميهماني حضرتش رفت . پيکر پاک و مطهرش در گلزار شهداي ني ريز به خاک سپرده شد.


متن وصیت نامه/ حر هستم و جانم فدای اسلام
اى مردم قهرمان اى امت رسول الله اى شيعيان على، اى رهروان امام حسين، اى عاشقان صاحب الزمان بدانيد، بدانيد كه امروز روزى است كه اسماعيل گونه بايد به قربانگاه شهادت رفت. امروز كه پس از گذشت ساليان، از زير يوغ استعمار بيرون آمده ايم مى بينيم كه ابرظلمتها بار ديگر دست به دست هم داده اند و براى نابود كردن انقلاب نقشه ها كشيده اند و مى خواهند ما را به دام بيندازند و اسلام را نابود كنند ولى نه، اسلام از بين نمى رود. چون از زمان خلقت انسان بوده تا زمان ظهور امام مهدى هم خواهد بود و الى يوم القيامه. همين اسلامى كه امروز گروه گروه از جوانان را به سوى قربانگاه حق مى كشاند و من هم مى روم تا به نداى امامم لبيك گويم، چرا كه هر دردى طبيبى دارد و طبيب درد روح خداست و مطب او هم جبهه هاست. من را اينگونه مادرم ساخته كه حر باشم و در راه اسلام فدا كنم.

جان را در راه هدف امام، زيرا امام عزيزمان مى گويد: «همه ما بايد در راه اسلام فدا شويم». اسلامى كه درختش خون مى خواهد و اين خون جوانان است كه براى آن ريزان است. خونى كه رنگ آن رنگ بهشت و در زير آن كليد بهشت نهفته است. و قرآن مى گويد: اى آرامش يافته وجودى كه عمل صالح انجام دادى، حق و صبر را پيشه كردى، پندارهاى تباهى را به دور افكندى چشم بگشا و جمالش را مشاهده كن درحاليكه هم تو از خدا و هم خدا از تو كمال رضايت را دارد، به خيل بندگان خاص خداى داخل شو.

شهادت انتخابى است آگاهانه

از آنچه را خدا وعده داده بود از آن تمتع و به جوى بهشت وعده داده شده درآى. اين بهشتى كه خدا درقرآن اينگونه از او نام مى برد و من مى روم تا همانگونه كه سرور شهيد بهشتى مظلوم گفت: بهشت را به بهاء بگيرم نه به بهانه. مى دانم، مى دانم كه شهادت انتخابى است آگاهانه، كه هر فرد مسلمان براى رسيدن به آن بايد مبارزه كند. از مبارزه اى كه بين ظالم و مظلوم است گريزى نيست. مبارزه اى كه در يك سر مظلوم با شكم گرسنه ولى ايمان قوى و در يكسو ظالم با همه نظام پيچيده و شكم سير ولى تهى از ايمان و ما مى جنگيم و چيزى براى از دست دادن نداريم. كشته مى شويم و به شهادت مى رسيم.

امروز روز پيكار است
خدايا، خدايا ما جز رضاى تو هدفى نداريم تو شايسته پرستش و عبادت هستى و جز راه تو راه ديگرى نخواهيم گزيد. خدايا ما در اين مبارزات پيگير به تو توكل و از تو پيروزى و مدد مى خواهيم و شهادت را پيشه مى كنيم و تو اى گرگ آمريكا اطمينان داريم كه از بين خواهى رفت و امام و امام روحى له الفدا، مى گفت: كسى كه مى گويد دعا كنيد كه ما شهيد بشويم ديگر نمى ترسد از اينكه آمريكا نيرو بفرستد تا آنها را شهيد و به شهادت برسانند.
 امروز روز پيكار است و در كربلاى ايران امروز روز عملكرد آن شعارهايى است كه در كوچه هاى شهر و كشورمان سر داديم و خلاصه امروز روز فدا شدن هزاران هزار جوان مثل على اكبر است. امروز روز قطع شدن دست و پاى ابوالفضل هاست و بعد از اين شهادت ها روز اسارت زينب هاست.

چه صفايى دارد، عملى را انجام دهی كه خدا قدردان او باشد

من آگاهانه رفتم، زيرا خدا به من آگاهى داد تا چنين روزى او را با چشم حقيقت بين ببينم. من بسيجى هستم و بر بسيجى بودن خود افتخار مى كنم. چرا كه بسيج اردوگاه حسين است. على اكبرها پرورش مى دهد و قاسم ها را به كربلا مى رساند و جوانانى كه وارد اين مكان مقدس جبهه مى شوند و خدمت مى كنند هيچ زبانى قادر نيست از آنها قدردانى كند به جز خداوند سبحان كه با به شهادت رسانيدن اين عزيزان از آنان قدردانى مى كند و راستى چه صفايى دارد انسان عملى را انجام دهد كه خدا از او قدردانى كند آن هم به قيمت بهشت.

عمل خود را برای خدا خالص کنید
پس من به شما برادران بسيجى سفارش مى كنم كه قدر خودتان را بدانيد كه نزد حسين زهرا خيلى مقرب هستيد و خدايا شكرت كه ما را به اين راه داشتى تا خدمتى ناچيز در برابر نعمتهاى بى پايانت انجام دهيم. و بسيار دقت كنيد برادران كه غرور در قلبتان راه نيابد كه شيطان شش هزار سال خدا را عبادت كرد لكن چون تكبر ورزيد و مغرور شد رانده گشت و مطرود شد. پس بكوشيم كه عمل خود را براى خدا خالص كنيم. تنها براى او مجاهده كنيم و از غرور و نخوت بپرهيزيم و بدانيم كه اين ما نيستيم كه بر مردم منت گذاشته و به جبهه آمده ايم بلكه اين خداوند است كه بر ما منت گذاشته و توفيق جهاد را به ما عطا فرموده است.

شهادت؛ زیارت حقیقی و معنوی
خدايا من به عشق زيارت آقا امام حسين عزم كربلا كرده ام و به سوى جبهه آمده ام و بيش از اين نمى توانم به عشق زيارت كربلا صبر كنم و به زيارت مى روم زيرا خوب مى دانم در اين موقعيت براى زيارت كربلا چيست و آن به شهادت رسيدن درراه رضاى توست.
خدايا مرا آگاه از اين راه كردى    دلى گمراه را آگاه كردى    به وصل كربلا آسمان رسيدن               شهادت راه را كوتاه كردى.
كه زيارت حقيقى و معنوى همان شهادت است كه هم به لقاى تو مى شود رسيد و هم آقا حسين را زيارت كرد و در اين راه تنها خواسته من از تو بخشش گناهان من است .
و اى خدا تو خود مى دانى كه جز تو كسى را ندارم. پس اى خداى كريم گناهانم را بحق حسين شهيد ببخش كه فقط براى رضاى تو به اينجا آمده ام و دوم اينكه اين امام عزيز و جمهورى اسلامى را تا ظهور حضرت مهدى براى اين ملت ستم كشيده و اسلام عزيز حفظ بفرما.

انقلاب یعنی اتصال به ائمه
و شما اى امت حزب الله برادرم و خواهرم بدانيد، بدانيد كه شما انقلاب كرده ايد شما جهان را به جنب و جوش انداخته ايد. شما به خدا متصل شده ايد شما به ائمه معصومين پيوسته ايد خود را نبازيد، مغرور هم نشويد، عقب نشينى نكنيد، محكم باشيد. شما عليه جهانى قيام كرده ايد و بالطبع جهانى نيز عليه تو بپا خاسته است. اى برادر و اى خواهر شما اىن رسالت حسين بر دوش و پرچم اسلام بر دست بايد راهى را كه شروع كرده ايد به پايان برسانيد. خون پاك و مطهر شهدا شاهد كار و تلاش شماست. يك لحظه سستى برابر نابودى خودت و اسلام است.

پرچم سرخ حسین امانت است
برادر و خواهر اگر خانه ات و شهرت را ويران كردند دوباره آن را بساز. اگر فرزندت را شهيد كردند دوباره توليد نسل كن. اگر مزرعه ات را آتش زدند دوباره به زراعت بپرداز و اگر خداى ناخواسته بى رهبر شدى خودت رهبر شو. اما، اما اين پرچم سرخ حسين را كه امانت است محكم نگهدار و مگذار برزمين بيفتد. فرياد بكش، فرياد بكش و از خدا بخواه تا تو را يارى كند. تا انتقام مظلومان و مستضعفين جهان را از مستكبرين بگيرى.

تابع رهبريت باش
اى ملت مسلمان تابع رهبريت باش نزد خودت حساب كن جز او چه كسى من و شما را از فساد ستمشاهى نجات داد پس فرمانش را آويزه گوش كن و شكر خداى را كه از هر نعمتى عزيزتر است. با پيروى از او بجاى آور و الا منتظر باش تا مثل قوم بنى اسرائيل ذليل و خوار شوى. از خدا بخواه تا او را براى تو و اسلام حفظ كند. امام را دعا كنيم و هرگز از او جدا نشويد كه راه شهيدان را تباه مى كنيد و راه ديگرى نرويد كه به شيطان منتهى مى شود.

روی مزارم بنویسید بسیجی شهید

 و اما وصيتى چند به خانواده ام: پدر و مادر گرامى اى اسطوره هاى صبر در برابر مصائب مى دانم، مى دانم كه مفقود شدن رضا براى شما درد جانگدازى بود ولى بعد از رفتن رضا براى من هم جاى ماندن نيست. مى دانم كه لياقت شهيد شدن را ندارم ولى گويا يكى به من مى گويد بايد زندگى را كه برايت حياتى ذلت بار بيش نيست ترك كنى. شما خود مى دانيد كه رفتن به جبهه با من است. اما برگشتن من با خداست. هرچه او بخواهد همان خواهد شد. اگر به فيض شهادت رسيدم ناراحت نباشيد و برايم دعا كنيد و مرا مى بخشيد كه فرزندى خوب براى شما نبودم تنها خواهشى كه دارم اين است كه اگر جنازه من به نيريز آمد او را به اطراف مسجد جامع كبير ببريد تا شايد به خاطر مسجد خداوند گناهان اين حقير را ببخشد و راضى نيستم، و راضى نيستم كه بر سنگ قبر من چيزى بنويسيد. فقط بنويسيد «بسيجى شهيد»

تقواى الهى
 در پايان همه شما را وصيت مى كنم به تقواى الهى و ديگراينكه هرگز نگذاريد كه مساجد خالى بماند. بعد از نمازهايتان براى سلامتى امام و پيروزى اسلام بر كفر و همچنين براى بخشش گناهان اين حقير دعا كنيد. والسلام فرزند كوچكتان محمدحسين. خداوندا قسم بر جان مجروحان تب دار تا ظهور دولت مهدى خمينى را نگهدار. «والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته».

انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده