نوید شاهد - شهید "یدالله ذوالقدر" در وصیت‌نامه‌اش آورده است: «خواهران عزیزم از فاطمه‌زهرا (س) درس اخلاق و حجاب بیاموزید و با حجاب اسلامی‌تان، سد بزرگی جلوی ضد انقلاب احداث کنید تا ضربه‌ای کوبنده مثل خون شهید بر پیکرشان وارد شود ...»
خواهران عزیزم با حجابتان، سد بزرگی جلوی ضد انقلاب احداث کنید


به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید یدالله ذوالقدر، پانزدهم تیر ۱۳۴۷ در روستای خورهشت از توابع شهر تاکستان به دنیا آمد، پدرش رمضان، کشاورز بود و مادرش ربابه نام داشت و در حد خواندن و نوشتن سواد آموخت. این شهید بزرگوار به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت، چهارم خرداد ۱۳۶۷ در شلمچه به شهادت رسید و مزار او در زادگاهش واقع است.

متن وصیت‌نامه شهید یدالله ذوالقدر:

اینجانب، یدالله ذوالقدر، معتقد به دین اسلام، گواهی‌دهنده وحدانیت ذات باری تعالی، مرید آقا رسول الله(ص)، رهرو راه حسین ثارالله(ع)، جانباز خمینی، روح‌الله و دوستدار خدمتگزاران جمهوری اسلامی، با نام خداوند وصیت‌نامه خود را آغاز می‌کنم.

سلام به تو ای حسین(ع) عزیز و ای شمع شب و ای چلچراغ قلب تیره‌ام! ندایت را شنیدم و به آن پاسخ دادم. من عاشق راه خونین تو هستم و آلاله عشق را دیریست که از «میثم» بر سر دار آموخته‌ام. من با ذره ذره سوختن، هزار بار با تو بیعت می‌کنم.

 ای وسعت بی‌کران دلها! از چهره نقاب بی‌فکن و روی خود آشکار کن، که از نور رخ تو زمزمه محبت از دلم برخاسته است؛«آخر من ز درد و غم دوری تو سوختم. امشب که این وصیت‌نامه را می‌نویسم، با چشمانی اشکبار و از فرسنگ‌ها راه، مقابل حَرَمت زانو زده و گریه می‌کنم و اشک‌هایم خاک گرم سنگر را نمناک می‌سازد.

چه قدر دلم می‌خواهد قبر تو را در بغل بگیرم و همراه با رزمندگان در صحن و سرایت به یاد گلگون پیکران بسیجی که در راه تو جسم‌شان هنوز بر خاک‌های سوزان خوزستان بجا مانده است سرشک غم بر دیدگانم جاری کنم.

راه اولیای خدا را ادامه دهید

حسین جان! چند روز دیگر، پیکر من نیز درون خاک تیره جای می‌گیرد و امروز به همین دل خوشم که جهادم در راه تو بوده و از خدایم تشکر می‌کنم.  پدر جان و مادر جان! خجالت می‌کشم بگویم حلالم کنید؛ زیرا زیاد شما را اذیت کردم.

 اکنون که در سنگر با چشمانی خون بار در محراب، به عبادت ایستاده‌ام، گمان می‌کنم که ساعات آخر زندگی خود را می‌گذرانم؛ خواهشمندم از من راضی شوید. مادر جان! از اینکه مرا صحیح تربیت نمودی، تشکر می‌کنم.

دلم می‌خواهد شما راه اولیای خدا را ادامه دهید. زمانی خدا از شما راضی می‌شود که به گفته‌هایش جامه عمل بپوشانید. اگر در این مدت به هر نحوی باعث اذیت‌تان شدم، پوزش می‌طلبم. خدا می‌داند که دلم شکسته و به یاد شما این جملات را می‌نویسم.

در کارهایتان از حسین(ع) درس بگیرید

اما برادرانم! شاید این آخرین حرف‌هایم با شما باشد. در کارهایتان از حسین(ع) درس بگیرید. شما را در اعمال و گفتارتان به اخلاق اسلامی توصیه می‌کنم.

خواهران عزیزم! مرا باید ببخشید از اینکه گاه گاهی اذیت‌تان کردم؛ خُب، بالاخره انسان جایزالخطاست! شما با داشتن اخلاقی خوب، از فاطمه‌زهرا(س) نیز درس اخلاق و حجاب بیاموزید و با حجاب اسلامی‌تان، سد بزرگی جلوی ضد انقلاب احداث کنید تا ضربه‌ای کوبنده مثل خون شهید بر پیکرشان وارد شود.

شهادت، بهترین آرزوهاست

خانواده‌ام! اگر خداوند بر من منت نهاد و شهید شدم، امیدوارم به من ناکام نگویید؛ چون به نهایت کام گرفته‌ام و شهادت، بهترین آرزوهاست. آفرین بر شما که ادامه‌دهندگان راه شهدا هستید. سلام مرا به رهبر عزیزم برسانید و دست از حمایت او بر ندارید و دل او را نشکنید که خدا به قهر می‌آید. سخنانش را آویزه گوش‌تان کنید. شعار قلبی من و خواسته ملت ایران را از خدا بخواهید.

ای امام عزیز! عُمرم فدای یک لحظه نَفَسَت. مادر جان! شب‌های جمعه به مزارم بیا تا تنها نباشم؛ منتظرت هستم تا دلم نگیرد. مادر جان! گریه کن؛ هر چه قدر که دلت می‌خواهد. از گریه منعت نمی‌کنم؛ چون امام حسین(ع) نیز بر نعش علی‌اکبرش گریه کرد. اشک تو، خاک قبرم را مُزین خواهد کرد؛ اما نه برای من، چون من تو را دارم. برای شهیدی گریه کن که مادر ندارد.

منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین

مادر شهید


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده