«شب عملیات متوجه شدم یکی از بچه‌ها حال خیلی عجیبی داره. نماز می‌خونه و گریه می‌کنه. نزدیک رفتم. مجید بود. کمی کنارش ایستادم. لذت می‌بردم. نمازش که تموم شد، بلند شد و من رو توی بغلش گرفت و گفت: امشب شهید می‌شم. خیلی دلش می‌خواست که هیچ اثری از او باقی نمونه ...» آنچه خواندید به نقل از همرزم شهید "مجید عبدوس" است. نوید شاهد سمنان شما را به مطالعه زندگی‌نامه این شهید گرانقدر دعوت می‌کند.

خیلی دلش می‌خواست که هیچ اثری از او باقی نمونه

رزمنده سیزده ساله

به گزارش نوید شاهد سمنان؛ شهید مجید عبدوس فرزند اول شکرالله در ششم شهریور ۱۳۴۷ در تهران به دنیا آمد. شخصیتش در مسجد عابدینیه سمنان و خانه، طوری شکل گرفت که مومنی راستین و مخلص بار آمد.

در سیزده سالگی، اولین حرکت خود را به سمت جبهه آغاز کرد. در چندین عملیات شرکت نمود و تا پایان حیات، اگر چه بارها مجروح شده بود، برای ادای دین خود چیزی کم نگذاشت.

مادر مجید نقل می‌کند: «سیزده ساله‌بود که عشق به جبهه، او را واداشت تا شناسنامه‌اش را دستکاری کند و به منطقه برود. البته هیکلش نسبتا درشت بود. اولین بار در سال ۶۲ در عملیات والفجر سه شرکت کرد.»

خیلی دلش می‌خواست که هیچ اثری از او باقی نمونه

فرمانده‌اش می‌گفت: «شب عملیات متوجه شدم یکی از بچه‌ها حال خیلی عجیبی داره. نماز می‌خونه و گریه می‌کنه. نزدیک رفتم. مجید بود. کمی کنارش ایستادم. لذت می‌بردم. نمازش که تموم شد، بلند شد و من رو توی بغلش گرفت و گفت: «امشب شهید می‌شم.» خیلی دلش می‌خواست که هیچ اثری از او باقی نمونه، اما خدا این طور می‌خواست. دست راستش را در راه خدا داد و در اثر خونریزی شدید به بیمارستان منتقل شد و بعد هم ...»

سرانجام یازدهم تیرماه ۱۳۶۵ در منطقه مهران به شهادت رسید و پس از مدتی جنازه‌اش به سمنان انتقال یافت و در گلزار شهدای امامزاده یحیی در کنار سایر شهدا آرمید.

 

منبع: کتاب فرهنگ‌نامه شهدای استان سمنان-شهرستان سمنان / نشر زمزم هدایت

 

این آخرین باریه که می‌رم جبهه؛ خاطراتی از شهید مجید عبدوس 

داستان عملیات بدر؛ هرچه شنا کرد به پیکر دوستش نرسید؛ خاطراتی از شهید مجید عبدوس

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده