زندگینامه شهید والامقام ناصرکاظمی
زندگی نامه شهید ناصر کاظمی
ناصر از تولد تا دانشگاه
ناصر
کاظمی در 12 خرداد ماه 1335 در یکی از محلات جنوب شهر تهران در
خانواده ای متوسط بدنیا آمد. زیرکی و جنب و جوش زیاد، خصوصیت بارز سالهای نخستین
ناصر بود. بعدها که بتدریج روزهای زندگیش ورق میخورد، خصایص نیکوی انسانی هر چه
بیشتر در او نمایان میشد . حس همکاری و مشارکت، او را در خانواده انگشت نما کرده
بود. ناصر با این خصایص وارد دومین کانون اجتماعی یعنی دبستان شد. اخلاق و منش
والای او باعث شد که همواره یار و یاور دانش آموزان فقیر و محروم باشد. بطوریکه
حتی پوشیدن لباسهای نو را در برابر آنها گناهی بزرگ
می دانست. ورود به دبیرستان و آشنایی با یک جامعه بزرگتر، آغاز رشد بیش از پیش
فضائل انسانی در ناصر بود.
در این
زمان علاقه شدید به اسلام در وی باعث شد که بر مطالعات خود در
زمینه های مختلف بیافزاید و از این طریق توانست پاسخ اکثر سئوالات سیاسی و مذهبی
که برای خودش و سایر همکلاسانش پیش می آمد بیابد. ناصر بنا به روحیه صفا و صمیمیت
و جنب و جوش خاص خود وارد ورزش شد و طولی نکشید که استعدادش او را در زمره
ورزشکاران خوب قرار داد.
او در محیط های ورزشی و زمینهای فوتبال نیز همواره ملاک را شخصیت انسانی و اخلاقیات افراد میدانست و تاکید میکرد که بازی در مراحل بعد قرار دارد و همواره ورزشکارانی را که از این جهت غنی بودند مورد توجه قرار میداد.
پایان دوران دبیرستان و ورود به دانشگاه سرفصل جدیدی در زندگی ناصر بود. او در کنکور سراسری موفق به قبولی در رشته های پیراپزشکی و تربیت بدنی گردید که ادامه تحصیل در رشته تربیت بدنی را انتخاب کرد.
او به موازات تحصیل در دانشگاه بعنوان معلم ورزش در مدارس، ایفای وظیفه کرده و از این راه ارتباط او بدین لحاظ مدارس جنوب شهر را بر می گزید که معتقد بود ما مدیون آنها هستیم .با مبلغ اندکی که دریافت میکرد در حالیکه کفاف مخارج تحصیل او را هم نمیداد برای دانش آموزان محروم جنوب شهری لوازم تحصیل می خرید.
ناصر ورزشکاری بود که خصایص جوانمردی، گذشت، روحیه پهلوانی، تواضع، استقامت و صبر را در خود جای داده بود. او در حالیکه به مسائل ورزشی بچه ها رسیدگی میکرد در کنار آن به بحث های سیاسی اجتماعی با آنان میپرداخت . ناصر در سال 1356 بر فعالیتهای سیاسی خود در محیط دانشگاه افزود.
او که ماهیت رژیم منحوس و سفاک را دریافته بود فعالانه در براندازی آن اقدام کرد و بالاخره در اواخر سال 56 در حالیکه مشغول آتش زدن پرچم آمریکا به هنگام ورود ورزشکاران آمریکایی به مجموعه ورزشی صد هزار نفری بود از طریق ساواک دستگیر شد و بعد از محکوم شدن در دادگاه فرمایشی، در زندان قصر زندانی گردید.
بعدها با اوج گیری انقلاب، حکومت جبار مجبور به آزاد کردن عده ای از جمله ناصر گردید. او بعد از آزادی از زندان با تمام قدرت و توان در صحنه مبارزه وارد گردید تا اینکه در 22 بهمن 1357 ملت رنجدیده ایران شهد پیروزی را در کام کشید.
ورود به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: از آنجا که کاروان شهیدان همواره در شط خون به سوی معشوق تسبیح گویان راه می پوید و هر دم خوشآمد گوی تازه واردی است ، ناصر نیز که بحق از تبار حسینیان زمان و وارثان هابیلیان تاریخ بود برای اینکه به خیل این کاروان بپیوندد، بیعتی خونین با اسلام و امام بسته و بدون درنگ در خرداد ماه 1358 به عضویت سپاه پاسداران درآمد، باشد که پاسدار دستاوردهای خونین انقلاب اسلامی باشد. او علیرغم آموزش نظامی مختصر، بعدها آنچنان طرحهایی در جنگ ارائه می کرد که گویا فارغ التحصیل نبود جز اینکه ناصر دانشجوی دانشگاه عشق و شهادت بود.
او دیگر موجودی خدایی شده بود و اینک وابستگی های دنیوی و لذات پوچ، هرگز یارای این نبودند که حتی برای لحظه ای او را از رسیدن به آمال و آرمانش باز دارند. چرا که او به غایت کمال انسانی اندیشه می کرد ناصر بعد از دوره کوتاه نظامی به «زابل» در دیار سیستان و بلوچستان رفت .
این
اولین هجرت او بود که بقول خودش تا حدود زیادی به خودسازی او کمک کرد و در گرمای
طاقت فرسای تابستان تمامی روزه هایش را بجز دو روز که در ماموریت بود گرفت. او
همواره در بازگشت در حالیکه اشک از دیدگانش جاری بود، از محرومیتهای آن سامان
میگفت . اقامت او در زابل 4 ماه بطول انجامید تا اینکه غائله خرمشهر پیش آمد که
ناصر باری درهم شکستن این دسایس که تجزیه خوزستان را تحت نام
« خلق عرب» هدف قرار داده بود به خرمشهر
عزیمت کرد و تا خنثی شدن
نقشه های شوم دشمن در آنجا ماند.
عزیمت ناصر به پاوه :
پایان آشوب
خوزستان، آغاز توطئه هماهنگ دشمنان اسلام و میهن در خطه
« کردستان » بود.
گروهکهای مزدور آمریکایی همچون کومله و دمکرات و غیره با استفاده از موقعیت خاص فرهنگی جغرافیایی منطقه ، بلوا و آَشوبی در این ناحیه ایجاد کرده و نغمه شوم جدایی و تجزیه سر داده بودند.
برادر ناصر کاظمی به توصیه سردار دلیر سپاه اسلام اسوه تقوی و مظلومیت و رشادت « شهید محمد بروجردی» که در آن هنگام فرماندهی سپاه پاسدران کردستان را بعهده داشت پاسخ مثبت داد و در تاریخ 17 دی ماه 1358 به منطقه پاوه عزیمت کرد. هر چند که پاوه با رشادتهای سردار شهید اسلام « شهید دکتر چمران » در شهریور همان سال و بدنبال پیام تاریخی امام از چنگال ضد انقلاب خارج شده بود لکن در اثر خیانتهای دولت موقت مجددا ضد انقلابیون و گروهکهای وابسته شهر پاوه را در محاصره داشتند بطوریکه تردد نیروها فقط با هلیکوپتر امکان پذیر بود. مردم چون نمی توانستند دامهای خود را به چرا ببرند آنها را فروخته بودند و از نظر آذوقه و مایحتاج در مضیقه افتاده بودند. راهها بطور کلی ناامن و جان و ناموس مردم در خطر بود. در این شرایط ناصر کار خود را با سمت فرماندار پاوه و همزمان تلاش در روابط عمومی سپاه آغاز کرد. او معتقد بود برای اینکه مردم بتوانند آزادانه اندیشه کنند باید ضد انقلاب نابود بشود تا مردم رنج کشیده و ستم دیده کردستان بتوانند از مواهب اسلام بهره گیرند و روح انقلاب در مردم زنده گردد.
او همواره حساب توده ستم کشیده و مستضعف کرد را از مزدوران کثیف ضد انقلاب جدا می دانست دیری نپائید که ناصر در حالیکه فرماندار شهر بود بسمت فرمانده سپاه پاسداران پاوه برگزیده شد.
سنگینی و حجم سرسام آور کار باعث میشد که ناصر شبها تا ساعت 2 بعد از نیمه شب کار کند. زمانی که از کار مردم در فرمانداری فارغ میشد آغاز تلاش او در سپاه بود که به طراحی عملیات جهت سرکوبی اشرار می پرداخت.
بر
اساس تفکرش شروع به پاکسازی مناطق کردنشین نمود. بتدریج که مناطق و روستاها آزاد
می شد مردم منافق در بند به پاوه می آمدند و آمادگی خود را برای
آزاد سازی خانه و دیارشان اعلام می کردند.
ابتدا راه باختران – پاوه را که از راههای حیاتی بود باز کرد سپس روستای خانقاه که محل تشکیلات جلسات ضد انقلاب بود بدنبال آن « باینگان» را با رشادت آزاد کرد. روستاهای نجار، ملاندره و داریان، از مقرهای دیگر ضد انقلاب در منطقه بود که تحت فرماندهی ناصر سقوط کرد تا اینکه به رودخانه« دوآب» رسیدند که در اینجا برگ دیگری از کتاب ایثار و فداکاریهای او جلوه نمایی کرد.
در مرحله اول حمله به پل مستقر بر روی رودخانه ، او از ناحیه شکم مورد اصابت گلوله قرار گرفت و در حالیکه بدلیل خونریزی به شدت ناتوان شده بود شبانه با رشادت بی نظیر از رودخانه پر تلاطم سیروان گذشته و بعد از یک شب راه پیمایی در کوهستانهای صعب العبور، صبح روز بعد به نزدیکی پاوه رسید و در حالیکه بیهوش شده بود ، به بیمارستان منتقل شد و سپس به تهران اعزام گردیده تحت عمل جراحی قرار گرفت.
ناصر بقدری در قلوب مردم منطقه محبوبیت داشت که در این مدت برای سلامتی او نذر کرده و روزه میگرفتند. یکماه بعد ناصر با بهبود نسبی به پاوه بازگشت و دیری نپائید که حمله ای مجدد را برای دستیابی به پل دوآب ترتیب داد که این بار حاصل رشادتها ، گذر از پل و تصرف آن بود.
مدتی بعد ارتفاعات « کل چنار» و با اندکی فاصله ارتفاع « کوماجا» طی عملیاتی آزاد گردید. تسخیر ارتفاع « گوتنگه » که بدنبال آن این امکان حاصل شد که برای اولین مرتبه گلوله های توپ ایران براحتی در شهر « طویله عراق» به زمین بنشیند در تاریخ 27/2/60 انجام شد.
ناصر
در همه حمله ها در پیشاپیش رزمندگان حرکت کرده و یورشها را فرماندهی میکرد.در این
مرحله وی علمیاتی را برای آزادسازی ارتفاع 2000 متری « هوراماما» در منطقه
اورامانات طراحی کرد که با اجرای موفیت آمیز ، اولین بار ارتباط گروهک رزگاری با
عراق در آن منطقه قطع شد و بعد از سه سال محور پاوه – مریوان باز شد .
آزاد سازی این ارتفاعات باعث شد که شهرک « نودشه» که قریب 9 هزار نفر جمعیت داشت
از چنگال کفار خارج شود.
ازدیگر ابتکارات او که طی یک سلسله عملیات سخت بار فرماندهی و تسلط خاص وی بمدت 3 روز با موفقیت انجام شد ارتفاعات « کاوه زهرا » و « مرسوک» بود که در طی فتح آنها مستقیما با دشمن بعثی وارد نبرد شده و تعدادی از آنها را به اسارت در آوردند.
این یورش که با وجود نیروی کم انجام شد کلید فتحی برای تسخیر ارتفاعات بسیار حساس « شمشیر» بود.آزادسازی ارتفاعات شمشیر باعث شد که عراق ارتفاعات مجاور را تخلیله و فرار کند و با فتح اینها دیگر شهر « نوسود» نیز آزاد شده بود.
بعد از این عملیات مهم بود که حضرت امام پیام مهمی خطاب به رزمندگان صادر کردند که بقول ناصر« با پیام امام تمامی خستگی عملیات از بدنمان خارج شد».
بلی با ایثارها و از جان گذشتگیهای ناصر کاظمی و یارانش ، این فاتحان قله های سر بر فلک کشیده غرب میهمان در این منطقه به مرز رسیدیم. آری وجب به وجب کوهها و دره های منطقه گواه جان نثاری و شهامت این اسطوره شجاعت و تواضع است. و تک تک کودکان و جوانان کرد هیچگاه سیمای مصمم و دوست داشتنی ناصر را از یاد نخواهند برد.
ترک پاوه و فرماندهی سپاه کردستان:
ناصر بعد از 22 ماه تلاش شبانه روزی در حالیکه گروهکهای وابسته کومله و دمکرات و تشکیلاتشان را در منطقه متلاشی کرده بود و نیروهای متجاوز عراقی را عقب رانده بود پاوه را ترک نمود و در شهریور ماه 1360 عهده دار مسئولیت خطیر فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کردستان، گردید تا بتواند نتایج زحمات و رنجهای شبانه روزی را که به اندوختن تجربه ای مفید منجر گشته بود در پهنه ای به وسعت تمامی کردستان بکار گیرد.
از
جمله عملیاتی مهمی که او در زمان فرماندهی سپاه کردستان با رشادتهای
بی نظیر خود به نتیجه مطلوب رساند میتوان
عملیات مهم « انصارالله » در تاریخ 25/1/60 را نام برد که منجر به آزادسازی جاده
صعب العبور و کوهستانی بانه – سردشت بطول 70 کیلومتر شد که مدت 3
سال در اشغال ضد انقلابیون بود. عملیات محورهای کامیران ، مریوان، تکاب، صائین دژ،
آزاد سازی شهر بوکان،
سد بوکان، و ... از دیگر صحنه های دلاوری این اسطوره شجاعت و انسانیت بود.
در کنار اینها شهید ناصر کاظمی فرماندهی « تیپ ویژه شهدا» را جهت پاکسازی کردستان از لوث وجود ضد انقلابیون بعهده گرفته بود و هر بار در گوشه ای از این خطه خونین ، حاکمیت جمهوری اسلامی را بر قرار و تثبیت میکرد.
ازدواج و شهادت :
سرانجام لحظه با شکوه عروج وی فرا رسید و در حالیکه چند ماه بیشتر ازدواج او نمیگذشت در آخرین نبرد خود در پاکسازی محور پیرانشهر – سردشت در تاریخ شنبه 6/6/61 در یکی از روستاهای پیرانشهر شاهد شهادت را در آغوش کشید.
منبع: مرکزاسنادبنیادشهیدوامورایثارگران تهران بزرگ