خاطراتی جالب از شهید والامقام مصطفی اردستانی از زبان دوستش
خاطراتی از شهید سرلشکر مصطفی اردستانی
یاران چه غریبانه رفتند از این خانه
هم سوخت شمع ما، هم سوخت پروانه
جمعه دهم اردیبهشت 72 به مناسبت روز کارگر نماز جمعه در زمین چمن کارخانه قند ورامین برگزار شد بنده مثل همیشه که از غافله نمازگزاران عقب هستم دیر به محل برگزاری نماز رسیدم و به همین خاطر جای نشستن نیافتم در تلاش جا بودم که متوجه دست مهربان و با عاطفه ای شدم که مرا بسوی خودش دعوت می کرد بیاختیار بسویش مشرف شدم به محض زیارت جمال نورانیش عرض کردم تیمسار خیلی ممنون اگر اجازه فرمائید بخاطر اینکه جای شما تنگ نشود از محضرتان مرخص در مکان دیگری بنشینم با یک نگاه عاشقانه و تبسم مهرانگیز اظهار فرمودند ای کاشمرا با این نام صدا نمی کردی عرض کردم چرا فرمودند این مردم نمازگزار در حال راز و نیاز بودند ولی الان خیال می کنند من کسی هستم در صورتیکه من از همه مردم ایران کوچکترم و آرزو دارم همیشه در کنار این مردم باشم تا لحظه شهادت فرا رسد در بین فرمایشات خود افزود بر من ثابت شد، هر چه از مردم فاصله گرفته شود لطف الهی کمتر متوجه احوالات معنوی انسان می شود پس وقتی امام و مقام معظم رهبری این همه تأکید دارند که مسئوولین مردم به ویژه مستمندان و طبقه محروم را فراموش نکنند بر همین اصل است و یکی از نشانه های وحدت با مردم بودن است دومین پند آن بزرگ مرد صالح و پرهیزگار که اظهار فرمودند یکی از نشانه های وحدت همین است که ما در صفوف نمازهای جماعت و جمعه فشرده و نزدیک به هم بنشینیم تا جائی برای نشستن شیطان نباشد هر چه بین ما فاصله باشد جایگاه شیاطین بیشتر می شود. و من خدا را شکر می کنم که با همین جای تنگ تا الان توانستم سه نفر را در کنارم جای دهم و اگر شما ناراحت نشوی تا شروع نماز باز هم افراد عقب مانده را جای بدهیم تا جمعیت نماز بیشتر شود و علاقه نمازگزاران به حضور در نماز جمعه وافر گردد آن روز امام جمعه ورامین ضمن سفارش به تقوا در قسمتی از سخنانش فرمودند چرا سرمایه داران بخود نمی آیند چرا بعضی ها از سیری بمیرند و بعضی ها حتی نان شب نداشته باشند چرا بعضی ها با یک تلفن چند میلیون تومان بهره ببرند و بعضی ها از خجالت زن و بچه شرمنده باشند و ... در همین بین دیدم سردار اردستانی های های گریه می کند و در بین ناله های الهیاش ضجه می زد و می گفت ای مصطفی وای بر و اگر سیر بخوری دیگران گرسنه باشند چند بار این جمله را تکرار کرد و اشک از گونه هایش جاری بود و تا پایان نماز روحیه اش دگرگون بود در بین راه خدمتشان عرض کردم ما که از همه گرسنگان خبر نداریم اگر داشتیم و به آنها رسیدگی نکردیم مسئولیم ایشان فرمود ما وظیفه داریم بگردیم آنها را پیدا کنیم و نان سفره مان را اول به آنها بدهیم و بعد اگر چیزی ماند خودمان بخوریم در میان فرمایشات خود زره ای از عواطف درونی اش را بازگو کرد و اظهار داشت باور کنید من در حساسترین زمان پرواز گاهی بیاد مستمندان و فقرا و بچه های یتیم گریه می کنم و بیاد شبهائی می افتم که مولای ما حضرت علی (ع) و حضرت سجاد (ع) با نان و خرما آنها را دلداری می دادند و بخود می گویم ای مصطفی وای بر تو وای بر تو.
آری آنروز چه زیبا بود تا میدان راه آهن در کنار دوچرخه اش قدم می زدم و از پندهای الهی اش که خالصانه ابراز می فرمود فیض می بردم و نزدیک بود از محضرش مرخص شوم یاد عملیات بیت المقدس که امروز دهم اردیبهشت سالروز آن بود افتادم عرض کردم تیمسار علاقه دارم یکی از خاطرات عملیات بیت المقدس را تعریف کنید هی طفره می رفت تا اینکه به سخن آمد و اظهار داشت در این عملیات خداوند توفیق داد چند مرحله به نیروهای بعثی یورش بردم در یکی از مأموریتهایم بخاطر پائین بودن ابرها آنقدر به زمین نزدیک شدم که اگر لطف خدا نبود حادثه سقوط صددرصد بود وقتی متوجه نیروهای بعثی شدم در همان فراز و نشیب هوا و زمین آیه مبارکه وجعلنا .... را قرائت کردم خداوند هم به وعده اش عمل نمود و آنها با اینکه هواپیمای جنگی را نظاره می کردند ولی چشم بینایی آنها کور شد و عملیات ما هم بخوبی و با هدف قرار دادن همان مواضع به پایان رسید چه رمزی در این آیه شریفه وجود دارد خدا می داند و پیامبرش (ص) در پایان او را تعارف کردم فرمود بچه ها منتظرند خواستم از این انتظار پند بگیرم گفتم حال یک روز هم ناهار را با ما باش نگاهی کرد و با یک تبسم که هزاران راز را در خود جای داده بود فرمود تعهد و اعتماد یکی از نشانه های مسلمان بودن است. اگر به تعهد خود نسبت به خانواده ات عمل نکنی آنها نسبت به شما بی اعتماد می شوند آنها حق بزرگی بگردن ما دارند پس حق آنها که حق خدائی است نباید ضایع شود خداحافظی کرد و رفت!
صدق و صفا، معنویت، اخلاص، محبت، مردم دار بودن، شجاعت، مقاوم، صبور، رئوف، خود را از همه کوچکتر شمردن، خاکی بودن، سبقت گرفتن در سلام، پرهیزگاری، مقلد واقعی، بسیجی بودن،بسیجی فکر کردن و بسیجی زیستن از صدها نشانههای بارز سردار شهید سرلشکر حاج مصطفی اردستانی بود.
روحش شاد، راهش پر رهرو و نامش گرامی باد
منبع: مرکزاسنادبنیادشهیدوامورایثارگران تهران بزرگ