اگر من شهید شدم پنجره مهتابی را باز گذارید مختصری از زندگینامه واشعارشهید والامقام انقلاب سلمان عادلی
بسم الله الرحمن الرحیم
گمان نکنید آنان که در راه خدا کشته می شوند، مردگانند بلکه آنان زنده اند و نزد خدایشان روزی می خورند.
سلمان عادلی محصل 17 سال دی ماه 1340 بدنیا آمد از همان اوان کودکی علاقه شدید خود را به مطالعه کتاب بروز داد و سعی می کرد که در هر مسئله ای حق را بیابد. در دوران زندگیش تنها مسئله ای که رویش تأثیر بسزایی گذاشت دستگیری برادرش توسط ساواک بود و این مسئله باعث شد که وی نیز در سطحی پایین دست به فعالیت سیاسی بزند. تا اینکه بالاخره در 22 بهمن سال 1357 در جریان درگیری با گارد معدم برای گرفتن کلانتری 6 به شهادت رسید. شهد شهادت براو گوارا باد در آخر شعری که وی سروده برایتان می نویسم.
اگر من شهید شدم پنجره مهتابی مرا بازگذارید
کودک نارنج می خورد و من او را از مهتابم می بینم
دروگر گندم درو می کند و من او را از مهتابم می بینم
اگر من شهید شدم پنجره مهتابی مرا بازگذارید
یادش گرامی و راهش پروهرو باد
او شخصی بود اهل مطالعه و همیشه براین سعی و تلاش بود به حق را در یابد و همیشه حق را بر زبان بیاورد و مسئله دستگیری برادرش سبب شد به او هم در سطحی پایین دست به فعالیت سیاسی بزند
اصابت گلوله در سمت چپ قفسه سینه و آسیب ریه در 22 بهمن سال 57 در جریان درگیری با گارد برای گرفتن کلانتری 6 به شهادت رسید.
و محل شهادت وی: خ مژگان میدان ثریا جلوی کلانتری 6منبع: مرکزاسنادبنیادشهیدوامورایثارگران تهران بزرگ