خاطره ای از شهید محمد حسن بادینلی به روایت مادر شهید
خاطره ای از شهید محمد حسن بادینلی
این خاطره ای است که مادرشهید از ایشان نقل می کند:
در زمانیکه دولت اعلام کرده بود که برای درخواست کوپن شناسنامه اعضای خانواده را آورده تا کوپن مواد غذایی دریافت کنند ایشان دانشجوی دانشگاه افسری بودند 6 روز در هفته را در آنجا به سر می برند. من از ایشان خواستم که شناسنامه اش را برای دریافت کوپن بدهنداما ایشان در جواب گفتند که چون من بیشتر هفته را در دانشگاه بسر می برم و در همانجا غذای من تامین می شود مستحق دریافت کوپن نیستم .
در همین رابطه ایشان عصر روزهای پنج شنبه از دانشگاه بیرون
می آمدند و جمعه را در خانه بودند اکثر اوقات چند تن از دانشجویانیکه از شهرستان
بوده و ایشان دوست بودند به منزل می آوردند در یکی از این روزها وقتی برای آنها
غذا درست کردم با خود گفتم حسن که میگوید من کوپن لازم ندارم اما هر دفعه چند تن
از دوستان خود را به منزل می آورد در همین حین بود که ایشان به آشپزخانه آمد و
گویی که فکر مرا خوانده باشد گفت حتما شما فکر می کنید که من هر دفعه با چند تا از
دوستانم می آیم اما شناسنامه جهت دریافت کوپن به شما نمی دهم و بعد مقداری مواد
غذایی با پولی که جهت کمک هزینه از دانشگاه دریافت می کرد تهیه کرد و به خانه آورد
و من متعجب شدم ازاینکه او فکر مرا خوانده بود.
منبع: اداره اسناد بنیاد شهید تهران بزرگ