ترکش خمپاره آخرین بوسه گاه مادر را شکافت...
شهید سعیدرضا حافظی در شهر تهران و در خانواده مذهبی بدنیا آمد. سومین فرزند خانواده بود محل تولد ایشان خیابان پاکستان بود و در همان جا هم زندگی میکردند. مقطع ابتدائی را در مدرسه دانش و هنر در خیابان عباس آباد و راهنمائی را در مدرسه نادرشاه سابق گذراندند. بعد از آن ترک تحصیل کرد و در کارگاه نجاری مشغول به کار شدند. پسر خوب و مهربان و دلسوزی بود؛ بیشتر علاقه مند بود با با دوستانی رفت آمد داشته باشد که وضع مالی پایین تری داشتند؛ به مستمندان کمک میکرد؛ کسانیکه غذا نداشتند برای آنها غذا می برد؛ پسر خونگرمی بود و مورد احترام همه؛ به مادرش احترام می گذاشت و در روز مادر کادو فراهم می کرد .
برادر بزرگشان سرباز بود و در فاو خدمت میکرد وقتی ایشان خدمت سربازی را تمام کردند سعیدرضا به خدمت سربازی رفت و سه ماه آموزشی را در شاهرود گذراند؛ یکسال در مریوان در خط مقدم جبهه فعالیت میکرد. از شهر مریوان محل خدمتش بسیار برای مادر صحبت میکرد طوری که قصد داشت بعد از پایان جنگ مادر را به آنجا ببرد تا از آن شهر دیدن نماید.
بیست و نهم تیر ماه آخرین تماسش را با مادر می گیرد و بعد از آن در روز سی تیر سال 1367 بر اثر اصابت ترکش خمپاره که به سمت چپ سینه و به قلبشان برخورد میکند شهید می شوند و بعد از یک هفته جنازه ایشان را به تهران منتقل می نمایند.
خاطراتی از شهید
در آخرین مرخصی شهید برای مادرش بسیار زیبا جلوه میکرد ولی خجالت می کشیدند بچه ها را چون بزرگ بودند بغل کنند اما در آخرین دیدار مادر او را بغل کرده بود و همان جایی که ترکش اصابت کرد را بوسیده بودند.
در آخرین شب عملیات مرصاد یکی از دوستان از ایشان قرآن خواسته بودند ایشان هر چه گشتند نتوانسته آن را پیدا کند تا زمانیکه ترکش خمپاره به قلب ایشان اصابت می کند و آن قرآن هم سوراخ می شود.
منبع: مرکز اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران تهران بزرگ