زندگی نامه و آلبوم تصاویر ناب و دیده نشده از شهید رحمان اسلامی
شهید رحمان اسلامی پانزدهم دیماه سال یکهزار و سیصدو سی و هفت در خانواده ای مذهبی در یکی از روستاهای اطراف تهران متولد شد. تولد او گرمی خاصی به کانون خانواده اش بخشید. پدرش که از طریق کشاورزی امرار معاش می کرد ناچار شد به علت بی توجهی نظام شاهنشاهی به این قشر از جامعه به شهر مهاجرت کند و به همین سبب به تهران نقل مکان کرده و مشغول کارگری شد. و در محلات جنوبی با مشکلات فراوان با اجاره نشینی به گذران زندگی پرداخت.
شهید اسلامی در طول رشد جسمی و فرهنگی خود با مسائل و مشکلاتی نیز مواجه می شد. هنوز
مدتی نگذشته بود که مصیبتی جانکاه بر او و خانواه اش وارد آمد او مادرش را که از بیماری رنج می برد از دست داد و غم فقدان مادر به شدت او را متأثر کرده بود.
با وجود تمام این مشکلات و مصائب او به تحصیل خود پرداخت و با موفقیت سالهای تحصیلی را یکی پس از دیگری پشت سر می گذاشت تا اینکه وارد مقطع دبیرستان شد. در این زمان پدرش در امر ساختمانی استادکار ماهری شده بود او روزهای فراغت را به همراه پدر به کار میپرداخت و چندی بعد برای کمک بیشتری به خانواده روزها به کار و شبها به درس مشغول می شد.
همزمان با سال آخر تحصیلی متوسطه نهضت رهائی بخش و طاغوت برانداز، امت مسلمان ایران شروع شد او که طعم تلخ ستم و ظلم دستگاه جبار پهلوی را بخوبی حس کرده بود به مخالفت با رژیم پرداخت و در موقعیتهای مختلف به پخش اعلامیه و تظاهرات می پرداخت.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام خمینی و با اخذ دیپلم تا اواسط سال 58 همچنان به انجام کار بنائی بهمراه پدر مشغول بود. برای پیوستن به سپاه به یکی از مراکز پذیرش مراجعه و بعد از ورود به سپاه و گذراندن دوره های لازم برای مقابله با مزدوران استکبار جهانی به کردستان اعزام شد.
در
اوائل سال 1361 همراه با تیپ مربوطه به جبهه های جنوب اعزام میشود و در عملیتهای
مختلفی از قبیل فتح المبین، بیت القدس و رمضان شرکت می کند . همچنین در همان
سال شریک زندگیش را انتخاب می کند که بعلت حمله اسرائیل به لبنان و اعزام به سوریه موفق به ازدواج نشد.
اخلاص از مهم ترین خصایص زندگی وی بشمار می رفت بطوریکه یکبار در جبهه های نبرد از ناحیه دست مجروح و به یکی از بیمارستانهای تهران منتقل می شود و هنگامیکه زخم او بهبود می یابد مجدد از همانجا عازم جبهه می شود؛ بدون اینکه حتی خانواده اش را در جریان این مجروحیت قرار بدهد.
او با اعمال خود سعی در ارشاد خانواده و اقوام خود داشت و می کوشید تا ساده بپوشد و بدون پرداختن به تجملات زندگی کند. با اطرافیان برخوردی نیکو داشت و هیچگاه کسی را از خود نمی رنجاند.