روز قطع ارتباط با روحانیت روز جشن ابرقدرتهاست
شهید حسن جشنی تهرانی هشتم آبانماه سال یکهزار و سیصدو پنجاه و یک در شمیرانات تهران و در محله جماران چشم به جهان گشود. پدرش محمد ارتشی بود و مادرش عفت نام داشت. در سال 1357 که بايد قدم به مدرسه مي گذاشت به دليل قيام مقدس ملت ايران و تعطيلي مدارس موفق به حضور در مدرسه و کلاس درس نشد؛ در عوض با ديدن صحنه هاي پرشور انقلاب روش ايثار و شهادت را آموخت و اين خصلتهاي والا با ورود حضرت امام (ره) به جماران و همسايگي با آن انسان ملکوتي و به دنبال آن شروع جنگ تحميلي و شهادت دوستان و اقوام روز به روز افزون گشت؛ تا به آنجا که نه تنها ظاهر خود را با پوشيدن لباسهاي پاسداري و بسيجي بسان رزمندگان اسلام مي نمود بلکه شوق عجيبي براي حضور در جبهه در وجودش ايجاد شده بود و آنقدر اصرار و پافشاري نمود تا بالاخره در دوازده سالگي در حالی که در پایه پنجم ابتدایی نحصیل می نمود براي اولين بار به مدت بیست روز در جبهه حضور یافت وقتی از جبهه برگشت می گفت انسان وقتي به جبهه مي رود زنده مي شود و وقتي به شهر بر مي گردد مي ميرد. با توجه به سن کم و جثه ي نسبتاً کوچکش مسئولين جنگ از پذيرش مجدد ايشان خودداري مي کردند، لکن اصرار و پافشاري ايشان همه موانع را برداشت و عاقبت پس از گذشت چهار سال و شرکت در چند عمليات و يک بار مجروح شدن هفتم مردادماه سال 67 در منطقه پاسگاه زيد باسمت تک تیر انداز در جبهه حضور یافت و با اصالت ترکش خمپاره به فيض شهادت نائل آمد. پیکر پاک شهید در گلزار شهدای چیذر آرمیده است.
وصیتنامه شهید
پدر مهربانم پيامي داشتم که شما بايد در هيئت فاطمه (س ) اعلام کنيد و آن اين است ، بگوئيد آقا حسين(ع) الان تنهاست و يار مي خواهد او نداي (هل من ناصر ينصرني) را سرداده و لبيک گو مي خواهد ، بگوئيد که ، مگر شما در عزاداري نمي گوئيد (لبيک یا خميني ، لبيک یا حسين) پس حرکت کنيد که حسين فاطمه (س) تنهاست و جبهه هايش يار و نيرو ندارد. واي عزيزان بشتابيد که از
مادرم اگر به نزد امام رفتيد سلام ما را به ايشان برسانيد و بگوئيد که همان گونه که خود گفتيد ، تا آخرين لحظه، تا آخرين منزل، تا آخرين قطره ي خون و تا آخرين نفس سنگر اسلام را ترک نخواهيم کرد و با خدا پيمان بسته ايم که در تمام عاشوراها و در تمام کربلاها تا جان در بدن داشته باشيم از اسلام و ايشان دفاع مي کنيم.
اگر فيض شهادت نصيبم شد آنانکه پيرو خط سرخ امام نيستند و به ولايت او اعتقاد ندارند بر من نگريند و بر جنازه من حاظر نشوند اما باشد که شهدا آنانرا نيز متحول سازد و به رحمت الهي نزديکشان کند، در مورد محل دفن جنازه ام هرطور که خود صلاح مي دانيد عمل کنيد و اگر نظر مرا نيز بخواهيد بسيار مايلم که در امام زاده علي اکبر چيذر دفن شوم ديگر عرضي با شما ياوران زندگي ام ندارم .
وصيتي به خواهر و برادرانم
عزيزانم پس از آرزوي موفقيت براي شما به هر سه مخصوصاً به ياسر و هاجر که به زمان رسيدن بلوغتان چيزي نمانده مي گويم که اول نماز را به درستي و به موقع بخوانيد و احکام اسلام را رعايت کنيد و دوم آنکه به سخنان پدر و مادرمان کاملاً گوش فرا دهيد . عمل کنيد و در آينده سلاح مرا حتماً از زمين برداريد و با دشمنان اسلام مبارزه کنيد ديگر آنکه درسهايتان را کاملاً فرا گيريد تا مشت محکمي بر دهان تمامي ابر جنايتکاران بزنيد .
وصيتي به امت مسلمان
اي جوانان نکند در خواب ذلت بميريد که حسين در ميدان نبرد شهيد شد، اي جوانان مبادا در غفلت بميريد که علي در محراب عبادت شهيد شد و مبادا در حال بي تفاوتي بميريد که علي اکبر حسين در راه خدا شهيد شد.
اي مادران مبادا از رفتن فرزندان خود به جبهه ها جلوگيري کنيد که فردا در محضر خدا نمي توانيد جواب زينب (س) را بدهيد که تحمل هفتاد دو شهيد را نمود. همه مثل خاندان و هب باشيد و جوانانتان را به جبهه ها بفرستيد و حتي جسد او را هم نخواهيد زيرا مادر وهب فرمود هديه اي که در راه خدا داده ام پس نمي گيرم.
اي مادران و اي خواهران حجابتان را حفظ کنيد که سنگر شما و حافظ خون شهدا است. برادران و خواهران استغفار و دعا را فراموش نکنيد که بهترين درمانها براي تسکين دردهاست و هميشه به ياد خدا باشيد و در راه او قدم برداريد و توجه داشته باشيد که هرگز دشمنان بين شما تفرقه نياندازند و شما را از روحانيت جدا نکنند که اگر چنين کردند روز بدبختي مسلمانان وروز جشن ابر قدرتهاست .
تصاویری که از شهید به یادگار مانده است:
انتهای پیام/
منبع: مرکز اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران تهران بزرگ