ترکش خمپاره سجده گاه شیر میمک را بوسید
شهید احمد یعقوبی نژاد سلوط یکم فروردین سال 1347 در خانواده ای مومن ومعتقد به مبانی اسلام از سرزمین آذربایجان، در تهران چشم به جهان گشود. و در دامن مادری پارسا و فداکار پرورش یافت. پدرش حاجي آقا و مادرش،جميله نام داشت. در هفت سالگی پدرش دست کوچک او را گرفت و با خود به مدرسه برد. تحصیلات ابتدایی را با موفقیت به پایان رساند. تحصیلات خود را تا پایان مقطع راهنمایی ادامه داد. شهید یعقوبی نژاد دیگر جوان برومندی شده بود و وجودش سرشار از نشاط جوانی بود. روح بزرگش به کمالات اخلاقی و نفسانی آراسته گردیده بود. او تصمیم گرفته بود به خدمت مقدس سربازی برود.
خصوصاً در این هنگام که وطن عزیزش مورد هجوم دشمن بیگانه قرار گرفته است. شهید یعقوبی نژاد غیور بود و غیرت داشت. مگر می شود نشست و هجوم بیگانه متجاوز را به مرزهای ایران اسلامی تماشا کرد باید به جبهه رفت و جنگید و دشمن را از خانه بیرون کرد. با وجود امکان خدمت در تهران او جبهه را انتخاب کرد لباس مقدس سربازی را برتن پوشید و تفنگش را در مشت فشرد. استوار و با ایمان بنام الله عازم جبهه گردید.
شهید یعقوبی نژاد دواطلبانه به جبهه رفت هنوز وقت سربازی اش نشده بود او طاقت نداشت که ببیند دشمن وارد مرزهای اسلامی شده است. او فرمان خدا را در امر جهاد لبیک گفته بود و دیگر جز به خدا و فرمانش نمی اندیشید. احمد در صحبت هایش میگفت مرگ با عزت گر چه خونین است بهتر از زندگی ننگین است. باز در جای دیگر از صحبت هایش می گفت به چه دردت می خورد نامم چیست سرباز هستم همچون دیگران گمنام.
آری احمد و هزارها احمد دیگر فارغ از هرگونه خود بینی وخود ستائی دور از هرگونه منیت سربازان گمنامی هستند که تنها پس از شهادتشان شناخته میشوند. آنها فقط برای خداوند و بخاطر رضای او می جنگند و عارفانه در جمال و جمیل الهی محو می گردند. شهید یعقوبی نژاد در جبهه های مختلف همراه با سایر همرزمان خود فداکاری ها کرد و حماسه ها آفرید تا جائی که دوستانش او را شیر میمک لقب می دادند. احمد در نامه ای برای خانواده اش می نویسد، انسان روزی بدنیا آمده و روزی باید برود چه در آغوش مادر و چه در فیض شهادت؛ هیچ فکر کرده اید؟ ولی دومی خیلی فرق دارد.
ویژگی های بارز اخلاقی
شهید یعقوبی نژاد خیلی مهربان، صمیمی، مصمم و همواره متبسم بود و حقا از نظر اخلاق و ادب متخلق به اخلاق انبیاء و اولیاء بود ایمان و اعتقادش به مبانی اسلام فوق العاده قوی بود. هرگز کسی او را غمگین ندیده بود و اگر اندوهی به دل داشت نهان میکرد.
بسیار به پدر و مادرش احترام می گذاشت و همیشه از زحماتی که در راه تربیت و تعالی فکری و روحی او متحمل شده بودند، سپاسگزاری می کرد. برادران و خواهران خود را بسیار دوست می داشت، رفتار و گفتارش برای آنان آموزنده بود. در عین فروتنی و خاکساری عزت خود را حفظ می کرد و به مصداق آیه «ان اکرمکم عندالله اتقیکم» تقوی را اساس برتری می دانست و هرگز از هیچکس نمی هراسید. مصلح بود و غالباً اختلافات را حل و فصل می کرد.
در هر محفلی که قدم می گذاشت شور و شادی را به ارمغان می آورد. بسیار وظیفه شناس بود، زودجوش و دیر گسل، با بزرگ و کوچک می جوشید و خود را با آنان تطبیق میداد. بطوری که در سوگش کوچک و پیر گریستند. دلش مانند دریا بود که هرگز بامشتی خاک آلوده نمی شد و کدورت کسی را به دل نمی گرفت به سرنوشت اعتقاد داشت دلاور وشجاع بود و در راه هدف مقدس سربازی خود از مرگ نمی هراسید .
سرانجام روح پاک شهید آماده عروج شد. دهم مردادماه سال 1366، احمد بعد از یورش مردانه به قلب دشمن خسته بر روی سنگر نشسته بود. راستای قامت مردانه اش در تیررس دشمن قرار می گیرد. سفیر ترکش خمپاره ای از کمینگاه بر می خیزد و بر سجده گاهش می نشیند. و سرانجام قلبی که سرشار از عشق خدا و وطن اسلام بود در جبهه میمک برای همیشه خاموش می شود و بدینگونه احمد یعقوبی نژاد به کاروان شهداء می پیوندد.
روانش شاد و یادش گرامی باد.
انتهای پیام/
مرکز اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران تهران بزرگ