گزیده ای از زندگی نامه شهید "حسین باقری"
به گزارش نوید شاهد تهران بزرگ؛ شهید حسین باقری دوازدهم اردیبهشـت 1350، در شهرسـتان تهـران چشـم بـه جهـان گشـود. پـدرش باقـر، راننـده شـرکت واحد بود و مـادرش ام البنیـن نام داشـت. تـا پایان دوره متوسـطه در رشـته اقتصـاد درس خوانـد و دیپلـم گرفـت. بـه عنـوان سـرباز ارتـش در جبهـه حضـور یافـت. بیسـت و ششـم خـرداد 1361، در فکـه بـر اثر اصابـت ترکش شـهید شـد. مـزار او در بهشـت زهرای زادگاهـش واقع است.
شهید حسین باقری اولین فرزند خانواده، مصادف با عاشورای حسینی بدنیا آمد و به همین علت نام او را حسین نهادند. در سن دو سالگی به مریضی سرخک دچار شد. مریضی به قدری شدید بود که دکترها دیگر امیدشان به یأس مبدل شد. پدرش با تلاش فراوان او را به تهران منتقل کرد و از مرگ حتمی نجات یافت. شهید عزیز از سن 10 سالگی نماز خواندن را شروع کرد و در همین سن توسط خانواده به تکایا و مراسم دعا و قرائت قرآن میرفت و علاقه خاصی به خواندن و حفظ قرآن نشان می داد. در تظاهرات شرکت فعالی داشت و بیشتر وقتش را صرف منافقینی که در سر چهارراه ها اعلامیه پخش می کردند به سخن و بحث اسلامی و به هدایت و ارشاد آنان میپرداخت و در انجمن ها و موسسات خیریه نقش به سزایی داشت.
اهم فعالیت های علمی و فرهنگی شهید فعالیت و شرکت در امور فرهنگی و هنری بسیج بود که نهایت سعی و تلاش خود را در این قسمت می کرد. رفتار شهید بسیار پسندیده بود و مورد تحسین و تشویق همگان قرار می گرفت. بسیار کوشا و زرنگ بود و علاوه بر تحصیل مشغول کار نیز شد تا بتواند بخشی از مخارج خانواده را بر دوش بکشد. شهید به پدر و مادرش فوق العاده احترام میگذاشت.
هنگام اعزام میگفت مادر حلالم کن، مادر حلالم کن و همه اهل خانواده حلالم کنید و این امام برحق است؛ گفت مادر جنگ است. اگر من شهید شدم ناراحت نباشید. تا جنازه مرا تحویل نگرفته اید برای من ختم و مراسم نگیرید. شهید نظرش راجع به جنگ تحمیلی این بود که باید هرچه زودتر از خاک ایران و میهن عزیزمان این دشمن خونخوار را بیرون برانیم.
در نامه هایش مکررا تاکید می کرد که توصیه ناقابل من به ملت شهید پرور این است که دنیا زودگذر است و باید به فکر آخرت و زندگی ابدی است؛ طبق آیه شریفه شهیدان زنده ی ابدی هستند.
سال های آخر دبیرستان شهید با برپایی و شکوفایی نهال تازه رسیده انقلاب مقارن بود. در آن دوران در کلیه راهپیمایی ها و تظاهرات فعالانه شرکت می کرد. پانزدهم بهمن سال 1359 برای خدمت سربازی ثبت نام کرد. بعد از طی دوران آموزشی از پادگان سلطنت آباد وارد بهداری ارتش شد و پس از طی دوران پزشکی دیپلم بهیاری گرفت. به شیراز تیپ 27 زرهی رفت و پس از یک هفته به جبهه اعزام گشت و ظرف این مدت چندین بار به طور متوالی عازم جبهه شد و چندین بار مجروح گردید.
در آخرین اعزام در روز بیست و ششم خرداد 1361، پس از به جای آوردن نماز صبح، هدف ترکش خمپاره دشمن قرار گرفت و به دیدار مولایش حسین(ع) شتافت.