"سه نیمه پنهان سیب" روایت خواندنی از مادر شهیدان بختی
شنبه, ۲۸ تير ۱۳۹۹ ساعت ۲۳:۳۵
نوید شاهد _ "سه نیمه پنهان سیب" روایتی خواندنی از "خدیجه شاد" مادر شهیدان مصطفی و مجتبی بختی است که به قلم محمد محمودی نورآبادی است که از سوی انتشارات خط مقدم نیز به چاپ رسیده است، نوید شاهد تهران بزرگ در ادامه به معرفی این کتاب برای علاقه مندان میپردازد.
به گزارش خبرنگار نوید شاهد تهران بزرگ،
مصطفی انگار که باری را از دوش خود برداشته باشد، سبک بار ظرف های ناهار
ظهر را میشوید، از پنجره، حیاط را دید می زنی. همه جا خلوت و آرام است.
هوای عصر بهاری محله قاسم آباد، دل نشین و خواستنی ست. پنجره را باز می
گذاری و باز محو پیشنهاد مصطفی می شوی. هرچه نگاهش می کنی، در قد و قواره ی
زن و زندگی نیست؛ حتی موهای پشت لبش هنوز جوانه نزده است.خودش هم انگار یک
جورهایی با خودش درگیر است. چشم و دستش به شستن ظرف ها، و خیالش جای
دیگریست...، اینها گزیدهای از کتاب سه نیمه سیب خاطرات مجتبی و مصطفی
بختی به روایت مادرشان است که به قلم محمد محمودی نورآبادی در آمده است.
ماجرای
مصطفی و مجتبی از جایی آغاز می شود که تصمیم می گیرند به عنوان مدافع حرم
به سوریه بروند، اما هرچه تلاش میکنند نمی توانند از راه های قانونی
اعزام شوند و نهایتا سال ۱۳۹۴ در پوشش مدافعان افغانستانی به نامهای بشیر و
جواد رضایی راهی سوریه می شوند، کسی که در این مسیر بیشترین همراهی را با
شهیدان دارد، مادرشان است که حتی با آنها لهجه افغانی کار می کند.
نورآبادی نویسنده اثر در این خصوص می گوید: "خدیجه شاد" در این روایت مادر است، اما نه مادری که بخواهد فقط احساسات را مدنظر داشته باشد او نه تنها مانعی بر سر راه رفتن بچههایش نیست که خودش همراه آنهاست. حتی آنجا که این دو برادر ناچار می شوند
در پوشش شهروند افغانی خود را در لشکر فاطمیون جا بزنند، مادرشان گام به گام، آنها را همراهی میکند، با آنها تمرین لهجه افغانی میکند و در جاهای لازم مشورت هم میدهد.
سه نیمه سیب که با زاویه دید دوم شخصِ متمرکز بر نگاه و احساسات مادر شهیدان بختی توانسته ارتباط خوبی با خواننده برقرار کند، در عرض چهار ماه به چاپ دوم رسید. آن طور که نویسنده این اثر می گوید: "مقبولیت این کتاب را باید در شخصیت و منش شهیدان بختی و همین طور مادر و خانواده شهیدان بدانیم و گویی با رفتارها و گفتارهای شان، عاشورای حسینی را تکرار می کنند".
نورآبادی نویسنده اثر در این خصوص می گوید: "خدیجه شاد" در این روایت مادر است، اما نه مادری که بخواهد فقط احساسات را مدنظر داشته باشد او نه تنها مانعی بر سر راه رفتن بچههایش نیست که خودش همراه آنهاست. حتی آنجا که این دو برادر ناچار می شوند
در پوشش شهروند افغانی خود را در لشکر فاطمیون جا بزنند، مادرشان گام به گام، آنها را همراهی میکند، با آنها تمرین لهجه افغانی میکند و در جاهای لازم مشورت هم میدهد.
سه نیمه سیب که با زاویه دید دوم شخصِ متمرکز بر نگاه و احساسات مادر شهیدان بختی توانسته ارتباط خوبی با خواننده برقرار کند، در عرض چهار ماه به چاپ دوم رسید. آن طور که نویسنده این اثر می گوید: "مقبولیت این کتاب را باید در شخصیت و منش شهیدان بختی و همین طور مادر و خانواده شهیدان بدانیم و گویی با رفتارها و گفتارهای شان، عاشورای حسینی را تکرار می کنند".
در بخشی از این کتاب آمده است:
"مادر
در حالی دو دردانهاش را با نام و عنوان جعلی زیر قرآن رد میکند و روانه
شام میکند که باید نقش یک زن افغانی را هم بازی کند. جواب تلفنهایی را که
از طرف تشکیلات لشکر فاطمیون تماس میگیرند، با لهجه افغانی بدهد. نام
بچههایش را از مصطفی و مجتبی به بشیر و جواد تغییر داده و آنها با همین
نام عنوان پاسپورت افغانی گرفته و راهی شام شدهاند. حتی دو برادر، دیگر در
ساز و کار لشکر برادر هم نیستند و پسر خاله خود را جا زدهاند و این مادر
باید ششدانگ حواسش به همه چیز باشد."
این
کتاب اثر انتشارات خط مقدم در 296 صفحه و با جلدی رقعی شومیزی است که در
اواخر سال ۹۸ آن را به چاپ رساند، اکنون به چاپ دوم رسیده است.
نویسنده
که تاکنون از او آثاری چون "سرریزان"، "آخرین ایل خانی"، "سام برفی" و....
منتشر شده، سه نیمه سیب را از زاویه دید مادر شهیدان بختی به رشته تحریر
درآورده است، مصطفی و مجتبی دو برادر اهل محلۀ قاسمآباد مشهد بودند که
تابستان سال ۹۴ در نزدیکی تدمر سوریه به شهادت رسیدند.
انتهای پیام/
نظر شما