زندگینامه شهید مدافع حرم سعید انصاری؛
نوید شاهد_ روز جمعه بیست و یکم دی ماه سال 1394، در منطقه خان طومان سوریه، کربلایی به پا شد و 13 نفر از مدافعان در این منطقه به شهادت رسیدند. شهید "سعید انصاری" نیز یکی از این شهدا بود که نوید شاهد تهران بزرگ در ادامه زندگینامه این شهید والامقام را برای علاقه مندان منتشر می‌کند.

زندگینامه

به گزارش خبرنگار  نوید شاهد تهران بزرگ، شهید "سعید انصاری" چهارم دی ماه سال ۱۳۴۹ در تهران دیده به جهان گشود. او که متاهل و دارای دو فرزند به نام های علی و زینب بود. شهید انصاری از همان کودکی در مسجد و پایگاه بسیج محله‌ فعالیت می‌کرد، و در سن ۱۶ سالگی به جبهه می‌رود. دو سال در گردان‌های مقداد و کمیل بود. در مدت حضورش بار‌ها شیمیایی می‌شود و به خاطر عوارض شیمیایی همیشه معده‌درد شدید داشت. پس از گذشت چند سال از حضورش در جبهه با شروع جنگ در سوریه بی تاب رفتن بود.

و برای دفاع از حرم اهل بیت(ع) راهی سوریه شد. و پس از حضور در آن جا در بیست و سوم دی ماه سال 1394 در منطقه خانطومان سوریه در سن 45 سالگی به شهادت رسید. پیکر این شهید والامقام در بهشت زهرا آرام گرفته است.

روایت زندگی شهید انصاری از زبان همسرش:

«با هم همسایه بودیم و هر دو در مسجد و پایگاه بسیج محله‌مان فعالیت می‌کردیم. همسنگری در پایگاه بسیج بهانه آشنایی بیشتر ایشان را با برادرم فراهم کرد و درنهایت به ازدواج ما منجر شد.

من و سعید در ۱۵ اسفند۱۳۷۰ مصادف با ۲۹ شعبان عقد کردیم. همیشه می‌گفت: «از خداوند همسری خواستم که نامش فاطمه باشد و فرزندانی به نام زینب و حسین.» خدا هم خیلی زود به خواسته‌هایش جامه عمل پوشانید.

پس از فارغ‌التحصیلی از دانشکده تربیت معلم، زندگی مشترکمان را به ساده‌ترین شکل یعنی سفر به مشهد آغاز کردیم. من دبیر یکی از دبیرستان‌های محلمان بودم.

سعید خیلی شغل معلمی را دوست داشت. معتقد بود برای خدمت بهتر است به مناطق محروم برویم. برای همین درخواست مأموریت به ارومیه داد و ما به ارومیه رفتیم و دخترمان زینب در آن جا به دنیا آمد.

سال ۸۴ فرزند دومم، حسین به دنیا آمد. به خاطر علاقه‌ای که همسرم به حرم عبدالعظیم (ع) و زیارت ایشان داشت، کمی بعد تصمیم گرفت منزلمان را به نزدیک حرم عبدالعظیم (ع) منتقل کند تا راحت‌تر و بیشتر به زیارت آقا برویم.

از اوایل دهه ۹۰ که شهدای مدافع حرم را برای طواف و تشییع به عبدالعظیم (ع) می‌آوردند، هر شهیدی را که می‌آوردند، شوق سعید برای رفتن و مدافع حرم شدن بیشتر می‌شد. ماه مبارک رمضان سال ۹۴ بود. سعید دیگر مثل یک پرنده در قفس شده بود.

 

انتهای پیام/

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده