شهیدی که شوق شهادت داشت
به گزارش خبرنگار نوید شاهد تهران بزرگ، شهید "عبدالرسول افشار ملایری" بیست و هشتم آذر ماه سال 1339 در تهران دیده به جهان گشود. پدرش عبدالله و مادرش مهین نام داشت. او که تحصیلاتش را تا مقطع دیپلم ادامه داده بود. پس از حضور در جبهه پانزدهم فروردین ماه سال 1360 در منطقه کرخه بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. پیکر این شهید والامقام در بهشت زهرا تهران آرام گرفته است. در ادامه زندگینامه این شهید والامقام را میخوانید.
شهید عبدالرسول افشار ملایری، شمع وجودش در خانوادهای اهل ایمان و آئین مقدس جعفری علیه السلام فروزان یافت و به نور جمالش خانه را روشن کرد. از همان روزهای کودکی کوشا برای فیض بزرگ شهادت زاده شده بود با خردسالان نشانه وقار و ایثار و فداکاری بود و در چهرهاش آثار شجاعت و شهامت نمودار بود.
رفقاء خود را به راه حق میخواند و به فرائض دینی نماز و فرا گرفتن قرآن مجید دعوت میکرد و خود در این راه مقدس پیشگام بود. انگار زاده شده بود تا به مقام پر افتخار شهادت کامیاب شود زیرا عشق سوزانی به سرور شهداء ابا عبدالله الحسین علیه السلام داشت و پیوسته در ایام عزا اشکش ریزان و سوزان و نالان بود آری که این زمینه ها است که انسانی را به آن مقامات عالیه مفتخر میگرداند.
شهید افشار ملایری الفبای شهادت را در مکتب با شکوه دین مقدس اسلام و پرورش پدر و مادر راه و رسم خدمتگزاری و فداکاری به آئین مقدس دین بیاموخت و کلام روح بخش قرآن مجید و سخنان دلنواز مولای متقیان امیر مومنان علی (علیهالسلام) چنان اثری در روح و روانش به جای گذاشت که هنوز پنج ساله بود به نمازمیایستاد و با خدای خود به راز و نیاز مینشست. آنگاه که توان بیشتری گرفت و دوران جوانی را پشت سر گذارد الهام دیگری از کلام خدا و دعوت روح بخش رهبر انقلاب نائب امام و روح الله دریافت که فریاد میزد احکام خدا باید در کشور اسلامی اجرا شود.
این کلام، با عبدالرسول هماهنگ بود و چون عسل مصفای جانش را نوازش می داد از اینجا بود که او پیوسته در صف اول راه پیمایان قرار میگرفت و نماز کوبنده مرگ بر شاه و مشتهای گره کرده پیشاپیش امت حزب الله حرکت میکرد و او نخستین فردی بود که مورد ضرب و شتم دشمنان قرار می گرفت آری آن است نشانه و راز رسیدن به فیض عظما.
شهید عبدالرسول همه جا پیشاپیش انقلاب بود. در مسجد خیابان کوچه خانه و هم در دبیرستان به تبلیغ و ارشاد میپرداخت در پخش اعلامیه های امام که از راه دور فرانسه به دست او می رسید کوشا بود هرگاه به او گفته میشد اینها چیست؛ میگفت اینها فرمان رهبر انقلاب روح الله خمینی کبیر است.
شبهایی که قرار بود ندای تکبیر الله اکبر سر داده شود پیش از همه بر بام میرفت و با ندای تکبیر الله اکبر خمینی رهبر خفتهگان را از خواب غفلت بیدار و متوجه انقلاب میکرد. پس از اخذ دیپلم برای پرواز در محیطی با ذکر و تحصیل دانش راهی کشور فرانسه شد ولی به زودی دریافت که آن جا نیز چون قفسی است که از این رو بازگشت تا در کنار سایر برادران خود در خدمت انقلاب باشد.
آمد تا آمادگی خود را برای رزم با خصم کافر اعلام کند بعد از مدتی وقت را غنیمت شمرده و به پیروی رهنمود رهبر انقلاب به خدمت سربازی برای فرا گرفتن فنون نظامی شتافت و خدمت سربازی را چون سایر عبادات بلکه مهم تر می شمارد چه باور داشت که در پرتو نیروی توانای دفاعیه است که پرچم اسلام در بلاد اسلام به اهتزاز در می آید و چشم طمع کار دشمن کور میگردد و حریم قرآن و عترت طاهره (علیهم السلام) پایدار و استوار میماند.
با اینکه او تنها فرزند ذکور خانواده بود از سربازی و جان نثاری در راه مقدس دین افتخار میکرد. آموزش سربازی را در پادگان عجب شیر فرا گرفت. سیزده ماه خدمت مقدس سربازی را گذراند که در نیروی سهمگین با کفار مدامیان به لقاء حق سبحان شتافت و دعوت حق را لبیک گفت. خون پاکش با سایر جانبازان در آمیخت و از کربلای ایران تا کربلای حسین راه یافت.
انتهای پیام/