نوید شاهد- «در عملیات آخر دوستانش از حالات عجیب او در نماز و دعای بعد از آن تعریف می کردند. طوری که برایشان مشخص بود که ایشان ماندنی نیست ؛ عملیات الی بیت المقدس که آزاد سازی خرمشهر بود، 3 مرحله داشت. در مرحله دوم ایشان روز قبل از شهادت برای تدارکات به اهواز آمدند و با توجه به زمان زیادی که عملیات طول کشید و فراغتی که برایشان پیش آمد، سری هم به منزل زدند. دیدار کوتاهی داشتیم. و بعد گفت وقت ندارم باید زود برگردم. حدود یک ساعت شد و رفت و دیگر ندیدیمش تا در معراج شهدا. » آنچه خواندید بخشی از سخنان « عبدعلی اولی پور» پدر شهید « محسن اولی پور» از شهدای استان خوزستان در گفتگو با نوید شاهد است، شما را به خواندن متن کامل این گفتگو دعوت می کنیم.

به گزارش نوید شاهد خوزستان، سوم خرداد سالروز آزادسازی خرمشهر در تاریخ ایران اسلامی فصل زرین دیگری از افتخارات این مرز و بوم است چرا که یکی از مهمترین و حماسی ترین عملیات رزمندگان ما در طول دفاع مقدس،در روز سوم خرداد همزمان با حماسه بزرگ فتح‌خرمشهر شکل گرفت و تبدیل به نقطه اوجی در روند دفاع مقدس شد.

سوم خرداد در تقویم ایرانیان، یک روز نیست، بلکه یک برش حماسی از تاریخ معاصر است که هویت و غرور ملی ما را احیا و به عنوان یک مصداق عینی، قوام بخش فرهنگ دفاعی ایران اسلامی شد.

فتح خرمشهر یک پیمان نامه نانوشته بین رزمندگان فاتح خونین شهر با شهیدان و همرزمان خود بود؛ آنجا که سلحشوران دفاع مقدس، پیمان بستند که تا بیرون راندن دشمن از آخرین نقطه صفر مرزی از پای نخواهند نشست و اجازه نخواهند داد یک وجب از سرزمین ایران اسلامی در دست بیگانگان به اسارت گرفته شود و بر این پیمان تا بذل جان استوار ماندند .

اما یک سوی این عهد و پیمان ، مردم ایران هستند که با فاتحان خرمشهر عهد بستند تا همیشه تاریخ یاد و خاطره این فاتحان را گرامی دارند و امروز ملت ایران از تمام اقشار از مسئولان و مدیران عالی رتبه تا تک تک فرزندان این مرز و بوم با عهدی بر دوش مانده با شهدای گرانمایه دفاع مقدس که بر تارک تاریخ معاصر ایران زمین می‌درخشند در سوم خردادی دیگر تجدید میثاق می کنند و یاد و خاطره آن شهدا را گرامی می دارند.

آزادسازی خرمشهر از مهم‌ترین اهداف عملیات بیت المقدس در سال 1361 در جنگ تحمیلی عراق با ایران بود که این شهر پس از 578 روز از اشغال رژیم بعث عراق آزاد شد ؛به این بهانه در آستانه سالروز آزاد سازی خرمشهر که یکی از افتخارات دوران دفاع مقدس است، با پدر گرامی شهید محسن اولی پور از شهدای سوم خرداد به گفتگو نشسته ایم که ماحصل آن ارائه می شود.

نوید شاهد خوزستان: لطفا خودتان را معرفی کنید؟

عبدعلی اولی پور: بنده عبدلی اولی پور پدر شهید محسن اولی پور هستم.

نوید شاهد خوزستان: از فرزند شهیدتان برایمان بگویید؛ دوران کودکی ایشان چگونه سپری شد؟

عبدعلی اولی پور: شهید محسن فرزند دوم ما بود، از کودکی بچه ای آرام و بی آزار و البته بسیار صبور بود. وقتی اتفاقی برایش می افتاد زیاد بیقراری نمی کرد و تحمل بالایی از خودش نشان می داد. پول تو جیبی اش را برای دوستان کم بضاعت اش اغذیه می خرید. در آن دوران کودکی همراه با برادرش به مسجد نمکی رفته و در آنجا بعد از نماز مغرب و عشا در جلسه آموزش قرائت قرآن و سخنرانی شرکت می کرد.

نوید شاهد خوزستان: از دوران کودکی ایشان خاطره ای شاخص در ذهنتان باقی مانده است؟

عبدعلی اولی پور: بله به عنوان خاطره ای که روحیات بچگی اش را نشان می دهد عرض کنم که یادم می آید هنگامی که شهید محسن کلاس اول دبستان بود؛ مادرش متوجه شده بود که از کیفش مقداری پول کم شده است، کمی گشتند تا متوجه شدند محسن آن پول را برداشته و نگفته است. پس از پیگیری متوجه شدیم که شهید محسن چند نفر از بچه های همکلاسی خود را جمع کرده و با پولی که از کیف مادرش برده بود برایشان باقلا خریده است و بعد برای مادرش توضیح داد که چون بچه ها گرسنه بودند و مادرش در خانه نبود که از او پول بگیرد ناچار از کیف مادر مقداری پول برای سیر کردن بچه های همکلاسی گرسنه برداشته است. البته ایشان در سالهای بعد هم این رفتار را ادامه داد و بسیار پیش می آمد که دوستانش را به خانه می آورد و از مادرش می خواست که برای آنها غذا تهیه کند.

نوید شاهد خوزستان: با توجه به اینکه شهید محسن از دانش آموزان ممتاز بوده، از دوران تحصیل ایشان برایمان بگویید؟

عبدعلی اولی پور: شهید محسن دوران مدرسه را در دبستان دولتی رودکی گذراند و سپس به دبیرستان شهید مصطفی خمینی ( شاهپور سابق ) رفت، در همان سیکل اول ( 3 سال اول دبیرستان )، بعلت استعداد بالای تحصیلی و هوش بالا، مورد توجه دبیران قرار گرفت. یکی از دبیران که در دبیرستان های درجه یک خصوصی هم تدریس می کرد، ایشان را به دبیرستان بزرگمهر معرفی کرد و با توصیه ایشان از شهید با نصف هزینه ثبت نام کردند. که در آنجا با شهید علم الهدی آشنا شدند و دوست بودند. در سال 55 دیپلم خود را با معدل عالی گرفته و کنکور دادند و در رشته مهندسی شیمی و پتروشیمی در دانشگاه صنعتی امیرکبیر ( پلی تکنیک ) پذیرفته شدند.

نوید شاهد خوزستان: شهید محسن در دوران دانشگاه هم فعالیت های انقلابی داشتند؟

عبدعلی اولی پور: بله؛ در دانشگاه محل تحصیل شهیدمحسن، کمونیست ها فعالیت های زیادی داشتند ولی او به همراه دوستانش جزو دانشجویان فعال مذهبی دانشگاه بودند و بعد از اعتصابات برای فرار از دستگیری به اهواز آمدند.

نوید شاهد خوزستان: پس از آن آیا شغلی رسمی برای خود انتخاب کردند؟

عبدعلی اولی پور: خیر، ایشان شغل رسمی نداشت، ولی از نوجوانی دوست داشت وقتش به بطالت نگذرد. لذا در دوره دبیرستان دست فروشی و فروش مواد غذایی در بازار نزدیک خانه را امتحان کردند، که البته با روحیه ای که ایشان داشت، سرمایه اش سوخت می شد. و اهل بازاری گری نبودند.

نوید شاهد خوزستان: آیا شهید مجرد بوده است؟

عبدعلی اولی پور: ایشان مجرد بودند. مادرش در صدد تاهل ایشان بود، که شهید شدند و مسئله خاتمه یافت.

نوید شاهد خوزستان: شهید محسن از چه تاریخی به جبهه اعزام شدند؟

عبدعلی اولی پور: پس از انقلاب چیزی نگذشته بود که در اردیبهشت 59 انقلاب فرهنگی شد و ایشان برای بازدید در اهواز بودند که جنگ تحمیلی شروع شد. از آنجائیکه من در اهواز به جبهه اعزام می شدم ، ایشان ابتدا مدتی را در بهبهان سرپرستی خانواده را انجام دادند. در همان اوان در آنجا با کمیته امداد در بخش توزیع ملزومات کمیته امداد هم همکاری داشتند. پس از اطمینان نسبی از وضع خانواده، خودش هم به اهواز آمد و  در ارگان انقلابی جهاد سازندگی همراه با دوستانش مشغول شد تا اینکه عضو ستاد پشتیبانی جنگ جهاد شدند و در عملیات های مختلفی شرکت کردند. در واقع حضور ایشان در جبهه از طریق جهاد و ستاد پشتیبانی جنگ جهاد سازندگی بود. لذا صرفا در هنگام عملیات و با اصرار خودش به جبهه می رفت. در آنجا هم نقش سنگرسازان بی سنگر را داشتند. لذا چون نیروی سپاه و بسیجی نبودند برگه اعزام نداشتند. البته اگر هم داشتند، به ما نشان نمی دادند تا مادرش نگران نشود. از محل کار می رفتند. بعدا تعریف می کردند که چکار کرده اند. در چند عملیات از جمله فتح المبین و الی بیت المقدس شرکت داشتند.

نوید شاهد خوستان: خاطره ای که از شهید محسن دارید را برایمان بگویید.

عبدعلی اولی پور: خاطرات زیاد است. مثنوی هفتاد من کاغذ می شود. ایشان به علت درایت و دلسوزی زیادی که داشتند، همیشه در کنار من و مادر مسئولیت خانواده را به عهده می گرفت و برای برادر و خواهرانش حکم بزرگتر را داشت. به بچه ها خیلی نزدیک بود و حواسش به همه بود و پیگیر کارهای بچه ها بود.

نوید شاهد خوزستان: آخرین دیدار شما با شهید محسن چگونه بود؟

عبدعلی اولی پور: چون در ستاد پشتیبانی جنگ جهاد بودند و این ستاد کار تدارکات و مهندسی خطوط را انجام میداد، در عملیات های مختلفی شرکت داشتند. عملیات الی بیت المقدس که آزاد سازی خرمشهر بود، 3 مرحله داشت. در مرحله دوم ایشان روز قبل از شهادت برای تدارکات به اهواز آمدند و با توجه به زمان زیادی که عملیات طول کشید و فراغتی که برایشان پیش آمد، سری هم به منزل زدند. دیدار کوتاهی داشتیم. و بعد گفت وقت ندارم باید زود برگردم. حدود یک ساعت شد و رفت و دیگر ندیدیمش تا در معراج شهدا.

نوید شاهد خوزستان: روزهای بدون محسن چگونه می گذرد؟

عبدعلی اولی پور: علیرغم گذشت 40 سال از شهادت ایشان، چنان رابطه ای هست که دایم فکر میکنیم کنارمان و بالای سرمان است و دارد به ما نگاه می کند. ما هیچوقت رفتنش را باور نکرده اییم. انگار دیروز بود که آمد خانه و رفت و شهید شد. البته دوری سختی های خاص خودش را دارد. و نبودش ضربه سختی به روحیه خانواده زد. با توجه به همزمانی تولد ایشان با تولد امام حسین (ع ) در تقویم قمری، بچه ها هنوز تولد او را به مادرشان و من تبریک می گویند و شعف خاصی در آن روز داریم. در هر حال راهی بود که خودش انتخاب کرد و لیاقتش را بدست آورد و به هدفش رسید. این مسئله تحمل دوری اش را برایمان تا حدودی آسان کرد. 

نوید شاهد خوزستان: و سخن آخر

عبدعلی اولی پور: ایشان زمان زیادی یکجا نمی ماندند. چون وظیفه ایشان تدارک بچه های خط بود. و با ما هم تماس نداشت. ولی در عملیات آخر دوستانش که در جبهه با هم فعالیت میکردند، از حالات عجیب او در نماز و دعای بعد از آن تعریف میکردند. طوری که برایشان مشخص بود که ایشان ماندنی نیست و قبل از رفتن رفته بود.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده