نوید شاهد_ همسر شهید مدافع حرم «حسن غفاری»، در خاطره‌ای از او می‌گوید: «قرآن آوردم و گفتم «حالا که بازگشتید. از زیر قرآن رد شوید» گفت: «اول شما و بچه‌ها رد شوید»، رد شدیم. گفتم «حالا نوبت شماست» گفت: «می‌ترسم، می‌ترسم نکند خداوند حاجت دل من را ندهد...» ادامه این خاطره از شهید مدافع حرم "حسن غفاری» را در پایگاه خبری نوید شاهد تهران بزرگ بخوانید.

خاطره/ همسفر زندگی‌ام را به خداوند سپردم

به گزارش خبرنگار نوید شاهد تهران بزرگ، شهید مدافع حرم "حسن غفاری" بیست و پنجم شهریور ماه سال ۱۳۶۱ درخانواده‌ای مذهبی در تهران دیده به جهان گشود. او که متاهل بود، دو فرزند یک پسر و یک دختر داشت. شغلش پاسدار نیروی قدس سپاه پاسداران بود. پس از حضور در سوریه یکم تیرماه سال ۱۳۹۴بر اثر اصابت موشک به خودرو در شهر درعا به شهادت رسید. پیکر این شهید والامقام در بهشت زهرای تهران آرام گرفته است.

همسر شهید مدافع حرم «شهید مدافع حرم "حسن غفاری» در خاطره‌ای از او روایت می‌کند:

هنگام اعزام به سوریه همه مایحتاج منزل به غیر از خرما را خریده بود. گفتم «حسن آقا فقط خرما نخریدید که آن را خودم تهیه می‌کنم.»

با هم خداحافظی کردیم و رفت. اما چند دقیقه بعد بازگشت، دو جعبه خرما خریده بود. گفت: «فاطمه خانم، این هم آخرین خرید من برای شما و بچه‌هایم.» قرآن آوردم و گفتم «حالا که بازگشتید.

از زیر قرآن رد شوید» گفت: «اول شما و بچه‌ها رد شوید»، رد شدیم. گفتم «حالا نوبت شماست» گفت: «می‌ترسم، می‌ترسم نکند خداوند حاجت دل من را ندهد.»

گفتم «به خاطر دل من از زیر قرآن رد شوید»؛ از زیر قرآن ردشان کردم و همسفر زندگی‌ام را به خداوند سپردم و گفتم: «خدایا هرچه خیر است، برای من بفرست.»

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده