نوید شاهد – همسر شهید «عبدالمطلب توفیقی» نقل می‌کند: «به من گفت: خواب دیدم با امام خمینی یک جایی هستیم و من هم پشت سر امام دارم کمک می‌کنم!» نوید شاهد سمنان در سالگرد ولادت، شما را به مطالعه زندگی این شهید گرانقدر دعوت می‌کند.

خواب دید که پشت سر امام در حال خدمت کردن است

به گزارش نوید شاهد سمنان؛ شهید عبدالمطلب توفیقی فرزند شاهرخ و فاطمه‌نسا، یکم مردادماه ۱۳۳۸ در شهرستان شاهرود به دنيا آمد. دو برادر و سه خواهر دیگر پس از او به دنیا آمده‌اند. پدر، مرد خدا بود و از راه کشاورزی نان حلال زندگی‌اش را تأمین می‌کرد و مادر مؤمنه‌اش، رسیدگی امور خانه را بر عهده داشت. او را به مکتب فرستادند. پس از هفت سال کودکی، پا به دبستان روستا گذاشت و تا سال پنجم ابتدایی، علم و درس زندگی آموخت.

مادر؛ سنگ صبورش بود

مشغله بیش از حد پدر و تنهایی او باعث شد تا مطلب به تحصیلش خاتمه دهد و یاور او باشد. مدتی به کشاورزی و دامپروری پرداخت. علاقه خاصی به مادر داشت و تمام درد و دل‌هایش را با او می‌کرد. متواضع بود و فروتن. مقید به انجام واجبات بود و ترک محرمات. اهل مسجد بود و نماز جماعت. در زمان اوج‌گیری نهضت انقلاب اسلامی، به صف فشرده امت حزب‌الله پیوست تا اینکه رژیم منحوس شاه سرنگون شد.

پیگیر مشکلات مردم بود و به آنها رسیدگی می‌کرد. فامیل و غریبه برایش فرقی نداشت، هر کاری که از دستش بر می‌آمد، دریغ نمی‌ورزید. در قبال خانواده احساس مسئولیت می‌کرد. مربی خانواده بود و همیشه سعی داشت تا آنها را به راه درست هدایت کند. اهل مطالعه بود و اغلب اوقات کتاب‌هایی چون قرآن و نهج‌البلاغه را به دست می‌گرفت و از نکات آنها یادداشت برداری می‌کرد.

به اهل علم بسیار علاقه داشت و دوست داشت در زمینه علم اولیاء و انبیاء مطالب جدیدتری یاد بگیرد. پس از پیروزی انقلاب، مطلب پیمان وصل با کلثوم منصوری بست و عاشقانه‌هایش را در گوش نوعروسش می‌خواند. از اولین گروه‌های بسیجی گالیکش بود. جنگ که شروع شد، از اولین نفراتی بود که داوطلبانه از طریق کمیته انقلاب اسلامی با هدایت امام جمعه گالیکش، به جبهه غرب کشور اعزام شد. در آنجا نیز بیشتر با علما حشر و نشر داشت.

خواب امام او را به ورطه عشق کشاند
همسر شهید نقل می‌کند: «به من گفت: «خانم جان! نمی‌دونی دیشب چه خوابی دیدم!» گفتم: «خیر باشه آقا!» ادامه داد: «خواب دیدم با امام خمینی یک جایی هستیم و من هم پشت سر امام دارم کمک می‌کنم!» همان خواب باعث شد تا مصمم‌تر از قبل در راهپیمایی‌ها شرکت کند؛ به جبهه برود و یکی دیگر از سربازان امام خمینی شود.»

آروزیش این بود که پس از جنگ، به خدمت نظام درآید و به میهنش خدمت کند. دلیری و شجاعتش زبانزد همرزمانش بود. مطلب ضمن فداکاری‌ها و جانفشانی‌های فراوانی که در این راه از خود نشان داد، رسالتش را بيست و پنجم تيرماه ۱۳۶۰پس از حمله دشمن به ارتفاعات مریوان به پایان رساند و از جام شهادت سیراب شد. پیکرش از دیده‌ها پنهان شد. روزی که معصومه به دنیا آمد، دیگر پدری نبود تا روی ماه تنها دخترکش را ببیند.

 

فرهنگنامه شهدای استان سمنان، شهرستان میامی/ نشر قائمیه

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده