مادر شهید مدافع حرم "سید محمدحسین میردوستی" در خاطره‌ای از او می‌گوید: «بعد از مراسم دیدم محمدقاسم برادرش دارد با او دعوا می کند گفتم؛ محمدقاسم چه شده؟ گفت هر چه صدایش می‌کنم جواب نمی‌دهد انگار اینجا نیست! برادرش گفت؛ همه دارند با ریتم سینه می‌زنند، او دارد برای خودش سینه می‌زند، گفتم چه کارش داری حالا بچه‌ام دارد برای خودش سینه می‌زند....» ادامه این خاطره از شهید "سید محمدحسین میردوستی" را در پایگاه خبری نوید شاهد تهران بزرگ می‌خوانید.

محمدحسین حسینی واربه شهادت رسید

به گزارش خبرنگار نوید شاهد تهران بزرگ، شهید "سید محمدحسین میردوستی" سیزدهم تیرماه سال ۱۳۷۰ در تهران دیده به جهان گشود. اول آبان ماه سال ۱۳۹۴ همزمان با تاسوعای حسینی در هنگامه دفاع از حرم مطهر عمه سادات، حضرت زینب کبری (س) به فیض شهادت نائل آمد. از این شهید والامقام یک پسر به یادگار مانده است.

مادر شهید مدافع حرم شهید "سید محمدحسین میردوستی" در خاطره‌ای از او روایت می‌کند:

محمدحسین آن زمانی که کوچک بود، برادرش (محمد قاسم) که 6 سال از محمد حسین بزرگتر بود به او می‌گفت؛ تو هیئت نیا بچه هستی!. برادرش می‌گفت ما رفتیم خانه فلانی هیئت می‌دیدیم محمدحسین از آنجا سردرآورده و آنجاست، می گفتم چه اشکالی دارد؟ می‌گفت؛ من خجالت می‌کشم بچه من که نیست او را ببرم، می‌گفتم اشکالی ندارد برادرت است دیگر.

با این حال محمدحسین خودش در هیئت‌ها حضور داشت. اما محرم‌ها همیشه در هیئت‌ها حضور داشت و همیشه روی زبانش نام حضرت ابوالفضل(ع) بود. یک بار هیات منزل ما بود و محمد حسین یک تی‌شرت مشکی داشت و رفته بود کنج آشپزخانه و برای خودش عزاداری می‌کرد و سینه می‌زد، انگار در این محیط نبود.

بعد از مراسم دیدم محمدقاسم برادرش دارد با او دعوا می کند گفتم محمدقاسم چه شده؟ گفت؛ هر چه صدایش می‌کنم جواب نمی‌دهد انگار اینجا نیست! برادرش گفت همه دارند با ریتم سینه می‌زنند، او دارد برای خودش سینه می‌زند، گفتم چه کارش داری حالا بچه‌ام دارد برای خودش سینه می‌زند، گفت چرا با ریتم نمی‌زند؟! وقتی که محمدحسین شهید شد، محمدقاسم می‌گفت آن کسی که با ریتم می‌زد ما بودیم، ما دنبال ریتم بودیم و حسینی نبودیم، او واقعاً حسینی بود و حسین‌وار رفت و ما همچنان ماندیم!

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده