گفتگو با سید مصطفی هادوی، خواهرزاده شهید «رضا کمانی»

روایت مردی که قلبش برای مردم می‌تپید

سه‌شنبه, ۳۱ تير ۱۴۰۴ ساعت ۱۰:۴۵
سید مصطفی هادوی، خواهرزاده شهید رضا کمانی، روایت متفاوتی از دایی شهیدش دارد. او از مردی می‌گوید که نه با شعار، بلکه با سکوت و عمل، زندگی را معنایی تازه بخشیده بود.

به گزارش نوید شاهد تهران بزرگ، در دل قطعه ۴۲ میان نام‌ها و چهره‌هایی که هرکدام داستانی از ایثاررا فریاد می‌زدند، جوانی آرام و خاموش، کنار مزار شهیدی نشسته بود. سکوتش سنگین‌تراز کلمات بود، گویی با کسی که زیر خاک آرمیده، نجوایی بی صدا دارد. جلوتررفتم، سلامی کردم و او، با چهر‌ه‌ای که از رنج غمگین و تکیده شده اما ازامید روشن بود، خود را معرفی کرد: سید مصطفی، خواهرزاده شهید رضا کمانی هستم و این آغاز گفتگویی بود که روایتی از مردی را بازگو می‌کرد که نه با شعار، بلکه با سکوت و عمل، زندگی را معنایی تازه بخشیده بود.

روایت مردی که قلبش برای مردم می تپید

سید مصطفی، با چشمانی که گویی هنوز تصویر دایی‌اش در آنها زنده بود، از شهید رضا کمانی تعریف کرد: او متولد متولد ۱۹ مهرماه ۱۳۵۹ متاهل و صاحب دو فرزند پسر، یکی ۶ ساله و دیگری ۱۴ ساله، استاد دانشگاه و کارمند اداری زندان اوین بود. با توجه به موقعیت شغلی ایشان ما نمی‌دانستیم چه درجه و مرتبه شغلی دارند، بعد از به شهادت رسیدن ایشان همه از هویت و شغل ایشون خبردار شدند اما آنچه بیش ازهر چیز در خاطره‌ها مانده، خوش خلقی و روحیه‌ی شاداب او بود. 
سید مصطفی با چشمانی پر از اشتیاق از دایی‌اش می گوید، رضا کمانی همیشه حال و هوای خانواده را عوض می کرد. در جمع خانوادگی‌اش همیشه می‌خندید و با حضور پرانرژی‌اش، غم‌ها را می‌زدود و لبخند را بر لب‌های همه می نشاند. برای من نه تن‌ها یک دایی که یک پدر، راهنما و دوست بود.

روایت مردی که قلبش برای مردم می تپید
خواهرزاده شهید در وصف دایی‌اش بیان کرد: ایشان همواره مردم دار و خیرخواه بود که همیشه به فکررفع مشکلات دیگران بود. سید مصطفی با لحنی پر از احترام ادامه می‌دهد، ما حتی نمی‌دانستیم چه جایگاه شغلی‌ای دارند و بعد از شهادت ایشان بود که فهمیدیم چقدر بی‌سر و صدا به مردم خدمت می کردند و بسیاری را از چوبه ی دار نجات داد، دیه ی محکومان را پرداخت و با پیگیری‌های اداری، زمینه آزادی زندانیان را فراهم می‌کرد.
جمله‌ی معروفی که همیشه بر زبان داشت، برگرفته از آموزه‌های آیت الله فاضل لنگرانی بود که بزرگترین کار مستحبی این است که گر‌ه‌ای از کار مردم بگشایی و اول برای خانواده ات و بعد برای دیگران تمام تلاشت را بکنی.
سید مصطفی در خاطر‌ه‌ای ازایثار دایی شهیدش تعریف می‌کند: در روز‌های آغاز جنگ، شهید کمانی به طور کامل در محل کارش حاضر بود و خانواده را برای امنیت بیشتر به مسافرت فرستاده بود. در محل کارش به یکی از سرباز‌ها مرخصی نمی دادند. ایشان گفت: من کار تو را راه می اندازم و او را به مرخصی فرستاد و خودش جای آن سرباز ایستاد و شیفت داد. 

سید مصطفی با یادآوری روحیه‌ی مردمی دایی شهیدش می گوید: دایی من معتقد بود مهمترین کار، خدمت به مردم است. حتی در زندان، با وجود برخورد با انواع آدم‌ها، روحیه‌اش را حفظ کرده بود و همیشه بیان می‌کرد که اگر می خواهی دنیا را تغییر دهی، از خودت شروع کن.

مصطفی حرف‌هایش را با نگاهی به دفاع مقدس ۱۲ روزه در کشورمان ادامه می‌دهد: زندان اوین یکی از اهداف اصلی حمله بود. کسی باور نمی‌کرد رضا کمانی هم شهید بشود، چون نه در میدان جنگ بود، نه مرز، نه سوریه… در این حمله، بیمارستان زندان نیز مورد اصابت قرار گرفت ونه تنها نظامیان که زندانیان افراد عادی، خانواده‌های منتظر ملاقات و حتی کودکان کشته شدند. درحالیکه رژیم صهیونیستی ادعا می کرد فقط نظامیان را هدف گرفته است.

سید مصطفی با تأکید بر این جنایت می گوید: قطعه ۴۲ گواهی بر دروغ‌های آنها است، اینجا زن و مرد و کودک کنار هم آرمیده اند. رژیم غاصب  فکر می کرد با این حملات، مردم را از هم جدا می کند اما برعکس، اتحاد مردم را محکمتر کرد.

روایت مردی که قلبش برای مردم می تپید
امروز، یاد شهید رضا کمانی، نه تنها در خانواده که در دل‌های همه‌ی کسانی که او را می شناختند زنده است.

برچسب ها
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده