زندگینامه شهید «علی عطاردی»
سی ام اسفند 1349 در شهرستان تهران چشم به جهان گشود. پدرش محمد و مادرش خدیجه نام داشت. تا دوم متوسطه در رشته تجربي درس خوانــد. به عنوان بســیجي در جبهه حضور یافت. بیست و ششم اسفند 1366 در حلبچه عراق بر اثر اصابت گلوله شهید شد. مزار او در بهشت زهرای زادگاهش واقع است.
به گزارش نوید شاهد تهران بزرگ؛ شهید علی عطاردی/
از تولد تا شهادت:

بسم الله الرحمن الرحیم

مکتب، بزرگترین چیزی است که برای ما مطرح است.

«امام خمینی»


تقویم دوم اسفند 1349 را نشان می داد که «علی» دیده به این جهان گشود. از سن هفت سالکی وی را به مدرسه فرستادند که در تمام مراحل تحصیلی کودکی باهوش و دارای استعداد فوق العاده بود، بطوریکه تمام دوران ابتدائی را شاگرد اول شد و آن دوره را که به پایان رسانید. مادرش برای اخذ کارنامه وی مراجعه کرد که مدیر مدرسه ضمن قدردانی و تشکر از دانش آموز و پدر و مادری که وی را پرورش داده‌اند، اظهار داشت که او را به مدرسه "تیزهوشان" معرفی نموده است.

علی علاوه بر آنکه دارای هوش سرشاری بود مظلوم ، باوقار و بطور کلی از نظر اخلاقی در سطح بالائی بار آمده بود. هفت یا هشت ساله بود که نمازهایش را بجای می آورد. از یازده سالگی روزه های خود را می گرفت و در مجالس مذهبی و هیئت ها حضور می یافت. در عزاداریها بسیار گریه می کرد، زیرا از مادر خود شنیده بود که به هنگام بارداری اش دچار بیماری سختی شده که از بهبودی وی قطع امید کرده بودند شبی حضرت فاطمه(س) را در خواب دیده توسط وی شفای خود را از خداوند متعال خواسته که شفا یافته بود و بدین علت علی به این بانوی اسلام ارادت خاصی پیدا کرده بود. افراد خانواده اش خواندن قرآن مناجات و گریه های نیمه شب او را زیاد به خاطر دارند. در اوج گیری انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام امت با وجود صغر سن در تمام تظاهرات و راهپیمائیها شرکت می کرد و با آن جثه کوچک خود در حد توان خویش بزرگترها را در براندازی رژیم ستمشاهی یاری می داد.

«علی» هنگامیکه سیزده سال داشت در بسیج محل مسکونی شان ثبت نام نمود و انواع ورزشهای رزمی و غیر رزمی از قبیل کاراته، تکواندو، شنا، کشتی و انواع ورزشهای باستانی را فرا گرفت. چنانکه گوئی مقدمات جبهه رفتن را فراهم می کرد. در سال 65 که به سن قانونی رسیده بود برای اولین بار از طرف بسیج به کردستان اعزام شد. پس از چهار ماه وی را به جنوب میهن اسلامی فرستادند که در لشگر 27 حضرت رسول (ص) منشی گروهان مسئول آموزش ادوات از جمله قناسه بوده ا ست. فرمانده گردانشان در رابطه با کارائی «علی» چنین گفته است: وی از بهترین قناسه چی‌های گردان بود و هر وقت که با نیروهایش در خط پدافندی بودند عده ای از مزدوران عراقی را می کشتند و کسانیکه توسط وی آموزش قناسه دیده بودند، در عملیات کربلای 5 هر کدام با یک تیر چهار یا پنج عراقی را زده بودند.

علی آخرین بار در 1366/11/18 در میعادگاه عاشقان الله و روح الله حضور یافت، در حالیکه قبل از حرکت به تنها برادر خود گفته بود دعا کنید من شهید شوم و اگر شهید شدم خواهش می کنم برای رضای خدا تحمل کنید، همیشه خداوند را در مد نظر داشته باشید و برای سلامتی امام دعا کنید و از جبهه دو نامه برای پدر و مادرش فرستاده که در آنها نوشته بود پدر و مادر عزیزم انشاءالله که در سایه امام زمان به سر ببرید و همیشه به یاد رزمندگان و پشتیبان امام هستید. در سنگر پشت جبهه باشید و تا آنجا که می توانید به اسلام خدمت کنید و در نامه ای هم برای برادرش نوشته بود «برادر جان» خبر شهادت «امیر» را خواندم ابتدا ناراحت شدم ولی بعد دیدم شهید ناراحتی ندارد چون آرزوی همه بچه های مسلمان و رزمنده شهادت است.

و سرانجام در تاریخ 1366/12/23 مصادف با شب شهادت امام موسی کاظم (ع) به هنگامیکه با عده ای دیگر برای شناسائی منطقه رفته بود، توسط ترکش خمپاره ای که به پهلوی راستش اصابت نمود، به رفعت شهادت برآمد و به سعادت دائم رسید.

منبع: مرکز اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران تهران بزرگ
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده