اکبر محمدی خالد/ شهیدی که مفقود الاثر است
بسم الله الرحمن الرحیم
پس از عرض سلام، امیدورام حال شما و خانواده ات خوب باشد. و همین طور حال سعید، حمیدجان من الان در اهواز هستم و یکی دو روز دیگر برای سومین بار برای حمله به خط مقدم می رویم و با صدام و یارانش مبارزه می کنیم.
حمید ان شاء الله حال مادرت خوب باشد. و همین طور مهدی و مجید اگر علی را دیدی به او سلام برسان. من شنیدم که اصغر با ما به بسیج آمده است. آیا کارش در آنجا خوب است؟ حال ملکی چطور است. اگر داداش من را دیدی سلام مرا به او برسان زیرا من وقت نمی کنم به او تلفن بزنم. به تمام بچه ها در بسیج سلام و سلامتی خودشان را بگو. از طرف من، من این نامه را بخاطر اینکه تو به من گفتی که نامه بنویسی نوشتم. نامه ای که به علی نوشتم گفتم: که وقت نمی کنم. برای تو نامه بنویسم و حال چون ما از خط برگشتیم وقت زیادی پیدا کردم. من نمی دانم که چه برای تو بنویسم اگر از جبهه می خواهی بنویسم این است که صدام حتماً نابود می شود. و اگر کاظم از جبهه برگشته است سلام مرا به او برسان و بگو جای تو حال در این جا خالی است. از حال خودت می پرسم. خوبی سلامتی؟ کشتی می گیری؟ حتماً اگه تو را اذیت کردم مرا می بخشی. و من را حلال می کنی. حمید کمی بنشین و امام را دعا کن. و همین طور رزمندگان و روحانیت را. نمی دانی چقدر روحانی در این جا هستند. یکی پا ندارد، یکی دست ندارد. اما هنوز در جبهه هستند. به تمام بچه ها و همین طور خانواده ات سلام برسان و امام را از یاد نبر.کارت را در بسیج دنبال کن و ما را هم حلال کن. به امید دیدار در کربلا. حسن آخر نامه این است که از قول من آقا اکبر معصومی را ماچ کنی. ان شاء الله که حالش خوب باشد. خداحافظ
منبع:اداره کل ایثارگران شهرداری تهران
بنیاد شهید و امور ایثارگران تهران بزرگ