سعید (برادرم) مرا صدا میکند همانطور که مجید را صدا کرد.
به گزارش نوید شاهد تهران بزرگ؛ رحیم عزیزی نیک در اول تابستان سال 1345 در محله جوادیه راه آهن در خانوادهای پرجمعیت دیده به جهان گشود او در میان سه برادر و سه خواهر بزرگترش روزهای پرشور و پرنشاط کودکیش را پشت سر گذاشت شغل بنایی پدرش او را نیز پرکار و پرانرژی کرده بود همپای پدر و برادرانش کار میکرد.
دوره ابتدایی تحصیلیش را در مدرسه ادب با موفقیت پشت سرگذاشت زمانی که وارد مدرسه راهنمایی شد فعالیت انقلابی مردم علیه رژیم پهلوی آغاز شده بود رحیم همراه برادرانش در تظاهرات شرکت میکرد وقتی برای عبادت به مسجد ابوالفضل میرفت کنار بزرگترها به فعالیتهای انقلاب مشغول میشد. از جمع کردن شیشه خالی و پنبه و الکل ملحفه و غیره از خانهها تا در صف ایستادن و نفت گرفتن برای خانوادههای بیسرپرست کارهائی بود که شخصیت رحیم را زودتر از موعود به رشد رساند.
تا اینکه وقتی 16 ساله شد از مدرسه به جبهه رفت دو برادر بزرگترش سعید و مجید به خاطر بیماری از خدمت سربازی معاف شده بودند ولی وقتی رحیم به جبهه رفت غیرتشان به غلیان درآمد آنها نیز به جبهه رفتند.
رحیم از سال 61 تا 65 در جبهههای جنوب و غرب شرکت کرد در سال 62 از ناحیه دست مجروح شد ولی بعد از سه ماه دوباره به جبهه اعزام شد حتی خبر مفقودالاثر شدن برادرش سعید او را از رفتن بازنداشت.
وقتی به او گفتند فعلاً در نزد مادرت بمان او دادغدار است که میگوید سعید مرا صدا میکند همانطور که مجید را صدا کرد.
رحیم در تاریخ 6/2/1365 در زمانی که 9 روز از اربعین سعید گذشته بود در فاو در عملیات نصر با اصابت خمپاره بدنش تکه تکه میشود و به درجه رفیع شهادت نائل میشود.
منبع: مرکز اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران تهران بزرگ