گویا به حقیقتی دست یافته بود که ما آن را درک نمیکردیم
شهید حجت الله عسگری در سال 1346 در محل اصفهانک تهران، منطقه ای در جنوب شهر، متولد شد و دوران کودکی خود را تا سن 12 سالگی در آن محل گذراند و پس از انتقال به منزل جدید وی به مدرسه راهنمایی راه یافت و از همان دوران بچگی شروع به فعالیت اجتماعی نمود؛ با آنکه سن زیادی نداشت پا به مسجد و فعالیت سیاسی آن گذاشت.
آن سالها، اوایل پیروزی انقلاب برعلیه رژیم پهلوی بود و او با آنکه چندان از مسائل اجتماعی و سیاسی آگاه نبود، در مدرسه به همراه تعداد دیگری از بچهها با دبیران و مدیر طرفدار رژیم مدرسه مبارزه میکرد و بر در و دیوار و دفاتر خود شعار مرگ بر شاه و طرفداران آن مینوشت.
به مرور زمان فعالیت خود را در مسجد گسترش داد و به همراه برادر بزرگتر خود در مراسمات و ایام الله مختلف شرکت میکرد. با ورود به دوران دبیرستان و آشنایی با افراد مومن و انقلابی و فعال در انجمن اسلامی دبیرستان ثبت نام کرد و شرکت کردن در کلاسها و مجالس مذهبی چون دعا حضور در نماز جمعه همراه دوستان، حضور در کلاسهای آموزشی و عقیدتی مسجد اصحاب الحسین، جمع آوری کمکهای مردمی برای جبهه و بسیاری از فعالیتها که خود ما نیز از آنها بی خبر بودیم از جمله فعالیتهای وی به شمار میرود. او هر چه به این محیط نزدیکتر میشد، از جمع فامیل کناره میگرفت؛ گاهی که کسی سربهسر وی میگذاشت با دفاع از امام و انقلاب یا با سکوت خود پاسخ میداد. وی بسیار صبور و خوش اخلاق بود. در حین تحصیل با استفاده از کلاس طرح کار و فراگیری اصول (برقی) در سیم کشی ساختمان فامیل و آشنایان فعالیت میکرد و سعی میکرد با حقوق اندک خود کمک خرجی برای خانواده باشد.
باید توجه داشت که پدر وی نیز پس از چند سال خدمت دولت و کارخانه بازنشست و از کار افتاده شد و در همین امر موجب شد او به خانواده توجه بیشتری داشته باشد. در خرید منزل تهیه اجناس کوپنی و حتی گاهی کار منزل یاور خوبی برای مادر به شمار میرفت. او بسیاری از اوقات به خصوص در ماه مبارک رمضان با آنکه روزهدار بود، آنچه برای افطار خود داشت به منزل میآورد تا با خانواده خود آن را بخورد و بین اعضا تقسیم میکرد.
حضورش در محیط خانه و مدرسه و انجمن اسلامی بسیار فعال بود. او کمتر سخن میگفت و بیشتر در خود فرو میرفت؛ گویا به حقیقتی دست یافته بود که ما آن را درک نمیکردیم. از مال دنیا چیزی برای خود نداشت و نمیخواست؛ به یاد ندارم از وقتی که کار میکرد چیزی برای خود تهیه کند مگر نیاز ضروری باشد هرگز لباس تحت عنوان عید تهیه نیمکرد و حتی پول خود را بیآنکه کسی متوجه شود به دیگران میبخشید یا برای خواهران خود آنچه لازم داشتند تهیه میکرد.
حضور فعال وی در انجمن هرگز برای ما روشن نشد مگر پس از شهادت و آنچه از زبان دوستان او شهیدیم که محبوبیتی خاص در بین ایشان داشت.
مسئولیتهای شهید:
در عملیات فتح مهران نیز به مدت 3 ماه در جبهه حضور داشتند و چون ایشان هرگز از خود و فعالیت خود در میحط منزل سخنی نمیگفتند از این موضوع که چه فعالیتی انجام میدادند نیز چندان اطلاعی نداریم.
آنچه از فعالیت اجتماعی و سیاسی و شغلی وی میدانیم این است که وی مدت 4-5 سال عضو فعال انجمن اسلامی دانش آموزی رسالت که در همان محدوده مدرسه وی بود فعالیت مینمودند و به عنوان عضو فعال انجمن و سرپرست انجمن اسلامی مدرسه نیز بودند که از جمله فعالیت ایشان شرکت در راهپیماییها، نماز جماعت و نماز جمعه، برپایی زیارت عاشورا هر روز صبح در محیط مدرسه و از لحاظ شغلی نیز با توجه به توانایی که در رشته برق (در طرح کار) کسب کرده بودند ،نه برای درآمد، فعالیت مینمودند.
نحوه شهادت: آنچه که ما خود از زبان دیگران شنیدیم در عملیات کربلای5 وی بیسیمچی بوده است که شب قبل از شهادت غسل شهادت به جا آورده بود و از آنجا که از مال دنیا چیزی نداشت وصیت نامهای نیز از وی نداریم او با یک ترکش خمپاره که به صورت و پای وی اصابت کرده بود به شهادت رسید.
منبع: مرکز اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران تهران بزرگ