دائماً به فكر جبهه و جنگ بود
به گزارش
نوید شاهد تهران بزرگ؛ شهيد امير هوشنگ اميني سروربيستم آبان 1348 ، در شهرستان تهران چشم به جهان گشود. پدرش داود، كارمند بود و مادرش زهرا نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. دارای شغل آزاد بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور يافت. هشتم فروردين 1367 ، در بمباران شیمیایی حلبچه عراق بر اثر اصابت ترکش شهيد شد. مزار او در بهشت زهرای زادگاهش واقع است.
با سلام به رهبر كبير انقلاب و با سلام به ملت شهيدپرور و با سلام به خدمتكاران انقلاب اسلامي.
او در بيست آبان سال هزار و سيصد و چهل و هشت هجري قمري اول ماه مبارك رمضان و در اذان صبح ديده به جهان گشود دوران طفوليت خود را به سلامتي به پايان رساند و پا به سن هفت سالگي گذاشت و براي تحصيل به دبستان قدم نهاد او تحصيل خويش را در دبستاني شروع كرد كه در آن موقع يك دبستان اسلامي بود كلاس سوم دبستان بود كه انقلاب به پيروزي رسيد و بعد از انقلاب او با سن كمي كه داشت به همراه پدر و مادرش در اكثر راهپيماييها و اجتماعات مذهبي شركت داشت وضع به همين منوال پيش ميرفت.
كه در سال هزار و سيصد و پنجاه و نه جنگ تحميلي شروع شد و در آن موقع او كلاس پنجم بود او تحصيل خود را ادامه داد تا كلاس دوم راهنمايي در اين سال بود كه او براي اولين بار تصميم رفتن به جبهه را گرفت و تصميم خود را در خانواده مطرح كرد و بدون هيچگونه مخالفتي از جانب پدر و مادرش مورد موافقيت قرار گرفت و بدين ترتيب بود كه او پا به صحنه جنگ نهاد.
قرار بود كه او يك ماه بيشتر در جبهه نباشد ولي وقتي كه يك ماه تمام شد و خانواده براي او نوشت كه يك ماه تمام شده پس كي ميآيي خبر داد كه من دوره خود را سه ماه ديگر تمديد كردهام بدين صورت او چهار ماه در جبهه جنوب و در گردان تخريب به اين جنگ و انقلاب خدمت كرد.
بعد از جبهه برگشت و ادامه تحصيل داد ولي چون دائماً به فكر جبهه و جنگ بود در تحصيل خود موفق نبود و ترك تحصيل كرد سپس به مدت دو ماه به سر كار ميرفت تا اينكه دوباره تصميم گرفت كه به جبهه برود اين بار هم بدون هيچ مخالفتي از طرف خانواده مخصوصاً پدر و مادرش همراه سپاه محمد بار ديگر پا به جبهه جنگ نهاد.
وقتي به جبهه رفت شروع عمليات كربلاي يك بود تا كربلاي 5 در جبهه بود كه در اين عمليات يكي از بهترين دوستانش به شهادت رسيد.
او هم مجروح شد و براي درمان به تهران آمد و مدت يك ماه تحت درمان و شش ماه استراحت بود. بعد از بهبود تصميم به جبهه رفتن گرفت كه با پيشنهاد پدر و مادرش كه گفتند به سربازي برو به سپاه رفت و پاسدار وظيفه شد و اين در صورتي بود كه او دو سال ديگر بايد به خدمت سربازي ميرفت ولي چون علاقه شديدي به جبهه و جنگ داشت داوطلبانه لباس مقدس سربازي را به تن كرد و از اين پس به خدمت يازدماه در لباس سربازي و در تمام عملياتها به عنوان شكارچي تانك در جبهههاي غرب مشغول دفاع از ميهنش بود.