دو شب از عملیات گذشته
به گزارش نوید شاهد تهران بزرگ؛ ســيدمحمود شهید امينی، ســي و یکم شهریور 1345 ، در شهرستان تهران چشم به جهان گشود. پدرش ســیدرضا، کارمند شرکت ملی نفت بود و مادرش کوکب نام داشــت. در دوره کارشناسی در رشته مکانیک درس می خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیســت و چهارم مرداد 1366 ، در شــلمچه بر اثر اصابت ترکش به شــهادت رســید. مــزار او در بهشــت زهرای زادگاهش واقع است.
متن نامه شهید:
با سلام و درود بيكران بر امام زمان، مهدي موعود (عج) و نائب بر حقش امام خميني و روح پاك و طيبه شهداي اسلام و شفاي مجروحين و آزادي اسراي عزيز؛
خدمت پدر عزيز مادر مهربانم سلام گرم و ناقابلي عرض مي كنم. اميدوارم كه هميشه در زير سايه خداوند تبارك و تعالي صحيح و سلامت بوده باشيد و هيچ ناراحتي در دل نداشته باشيد و هميشه به جان امام عزيز و پيروزي نهايي رزمندگان اسلام دعاگو باشيد.
باباجان و مامان جان، من الآن در نزديكي شهر سردشت هستم. حالم خوب است و به دعاگويي شما مشغول هستم. از شما مي‌خواهم كه اصلاً نگران من نباشيد و بيشتر دعا كنيد كه خداوند بزرگ در اين عمليات (نصر7) به رزمندگان ما قدرت و قوت اعطا بفرمايد، تا انشاءالله بار ديگر ضربه اي محكم به صدام و صداميان وارد آورند. باباجان و مامان جان هنوز فرصتي پيش نيامده كه تلفن بزنم و احوال و حال محمدآقا را بپرسم؛ اميدوارم كه حال داداش محمد خوب باشد و نيز در روزنامه هم خبري نبود. انشاءالله اگر فرصتي پيش آمد حتماً تلفن می زنم و نامه خواهم نوشت. در ضمن هنوز نامه اي بدستم نرسيده است. از شما مي‌خواهم كه اين فرزند حقير خود را مورد بخشش خود قرار دهيد.
خدمت برادر خوب و عزيزم، آسيد مهدي و زن داداش، سلام گرم و ناقابلي عرض مي كنم. اميدوارم كه حالتان خوب باشد و هميشه به جان امام عزيز و پيروزي رزمندگان دعاگو باشيد. داداش جان من فعلاً در همان تيپ ذوالفقار واحد كاليبر (قناسه) هستم و هنوز براي اين عمليات كه از دو شب پيش شروع شده ما را به خط نبرده اند. به حمد و ستايش خداوند بزرگ عمليات خيلي خوب بود و منطقه ساكت است.
خدمت آقا يوسف عزيز و آبجي مريم خانم، سلام گرم و ناقابلي عرض مي‌كنم. اميدوارم كه هميشه حالتان خوب باشد و به جان امام عزيز و پيروزي نهايي رزمندگان اسلام دعاگو باشيد. آبجي جان، سلام مرا به آقا مجيد و آقا سعيد برسان و بگو بچه هاي خوبي باشند. در ضمن سلام مرا به نرجس خانم و آقا حمزه كوچولو برسانيد. خدمت خواهر خوبم اشرف خانم سلام گرم و مخصوصي عرض مي‌كنم. اميدوارم كه هم حال شما و هم حال داداش محمدعزيز خوب باشد و هميشه به جان امام عزيز و پيروزي رزمندگان اسلام دعاگو باشيد و هيچ ناراحتي در دل نداشته باشيد به جز نفس كشيدن صدام!
اميدوارم كه انشاءالله سفرحج داداش محمد به سلامتي به پايان برسد و همه ما از نگراني رها شويم. با ياري خداوند جواب اين عمل زشت و كافرانه آمريكا را ملت ما خواهند داد. آبجي جان سلام مرا به زهرا خانم و آقا حميدرضاي عزيز برسان.
خدمت برادر خوب و عزيزم آقا سيدمحسن، سلام عرض مي كنم. اميدوارم كه حالت خوب باشد و هميشه در كارهايت موفق باشي. سيدجان اميدوارم كه امتحان كنكورت خوب شده باشد و جواب كنكور من را هم امروز توانسته باشي بگيري. سيدجان الآن سه چهار روز است كه ما را به اين منطقه سردست آورده‌اند و ما الآن در عقبه خط هستيم و هنوز به خط نرفته ايم؛ به احتمال زياد ما را براي جواب پاتك به خط مي‌برند و نام اين عقبه تيپ شهيد خوشي است و فعلاً نمي شود كه تلفن بزنم.
خدمت خواهر خوبم اعظم السادات سلام گرم و ناقابلي عرض مي كنم. اميدوارم كه حالت خوب باشد و هيچ ناراحتي در دل نداشته باشي به جز نفس كشيدن صدام و هميشه به جان امام عزيز و پيروزي نهايي رزمندگان اسلام دعاگو باشي. انشاءالله هميشه در كارهاي خانه به بابا و مامان كمك مي كني. اعظم اين سومين نامه است كه مي‌نويسم؛ اگر بد خط است ببخشيد، چون با عجله نوشته ام. اگر توانستي براي ما نامه بنويس.
در آخر سلام گرم و ناقابل مرا به تمامي اهل فاميل برسانيد و از اين كه، به دليل كمبود جا، نتوانستم جوياي حال تك تك آنان باشم معذرت مي خواهم. اميدوارم كه حال همه آنها خوب باشد و در كارهايتان موفق باشند. راستي مامان جان و بابا جان، وضع تلفن خانه ما كه قطع شده بود چه شد؟ در ضمن، معذرت از اين كه نمي توانم براي بدرقه داداش محمد در تهران باشم. اميدوارم كه همگي تان مرا ببخشيد. به اميد پيروزي نهايي رزمندگان اسلام و شادي روح شهداي عزيزمان در مكه معظمه براي سلامتي امام عزيز دعا کنید. ديگر وقت شما را نمي‌گيرم.
سيدمحموداميني
پنج‌شنبه12ظهر پانزدهم مرداد 1366
منبع: مرکز اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران تهران بزرگ
