بیایید به فکر اسلام عزیز باشیم
![](/files/fa/news/1398/8/24/451147_793.jpg)
به گزارش نوید شاهد تهران بزرگ؛ شهید حســن ابراهيم دولابی، ســوم خرداد 1341 در شهرستان تهران چشم به جهان گشود. پدرش ابوالقاســم، بار فروش بود و مــادرش زهرا نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته برق درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. بیســت و چهارم آبان 1361 ، در سومار توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله و ترکش شــهید شد. مزار او در بهشــت زهرای زادگاهش قرار دارد. برادرش محمد نیز شهید شده است.
خاطره از زبان خواهر:
آخرين خاطره اي که خيلي باعث خوشحالي همه ي خانواده شد، شب عروسي برادرم بود. آخر شب براي مرخصي به تهران آمد؛ آمدن او غير منتظره بود و همه از ديدن او شوکه شدند. آن شب غير از عروسي برادرم، او شب زيبا و به يادماندني براي همه ي خانواده ساخت.
علاقه ي زيادي به دفاع از ميهن اسلامي داشت. هميشه خواهرانش را نصيحت مي کرد و مي گفت حجاب شما خون ما را حفظ مي کند. او هميشه به پدر و مادر مي گفت: در نبود من گريه و بي قراري نکنيد و هميشه براي من دعا کنيد. براي امام خميني و سلامتي ايشان نماز بخوانيد. گريه از گناهان کبيره است.
پدر و مادر مي گفتند:
او پسري مهربان، دلسوز و با احترام بود. هميشه براي دفاع از ميهن اسلامي تلاش مي کرد، چه در پشت جبهه و يا در زماني که در جبهه رفته بود. تا اين که به آرزوي خود رسيد. خاطره ي ديگر که ما از او داريم اين است که او هميشه مي گفت: ما نبايد بگذاريم دشمن به ما، ملت و ناموس ما غلبه کند، تجاوز کند و با کمال بي خيالي به زندگي معمولي خود ادامه دهيم. اگر ما به فکر خود باشيم و به ميهن خود و آنجايي که زندگي مي کنيم بي اهميت باشيم، دشمن بر ما غلبه مي کند و ما تا آخر عمر تحت سلطه ي او مي رويم، برده و بنده آن ها مي شويم، بايد هميشه با خواري زندگي کنيم و تن به هر ذلتي بدهيم. کلام آخر آن شهید این بود که بیایید به فکر دینمان یعنی اسلام عزیز باشیم.
منبع: مرکز اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران تهران بزرگ