از تربیت قرآنی تا اخلاص بی بدیل شهید آشتیانی
چهارشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۸ ساعت ۲۱:۴۸
شهید "هادی دیانت آشتیانی عراقی" بیستم خرداد سال 1339 در یکی از محلات قدیمی تهران دیده به جهان گشود، او که برای خدمت سربازی به جبهه اعزام شده بود چهاردهم اسفند سال 60 بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید.بی شک تربیت قرآنی و اخلاص بی بدیل این شهید گرانقدر زبانزد آنهایی است که او می شناختند. با ما در نوید شاهد همراه باشید.
به گزارش نوید شاهد تهران بزرگ، "شهید هادی دیانت آشتیانی عراقی" بیستم
خرداد سال 1339 در یکی از محلات قدیمی تهران در حوالی میدان شهدای تهران
دیده به جهان گشود، و پس از اعزام به جبهه برای خدمت سربازی چهاردهم اسفند
ماه سال 1360 بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید.
تربیت قرآنی خانواده
خانواده
او از دیرباز به عنوان انسانهایی مسلمان و اصیل و شاگردانی کوشا در
مکتب قرآن و اهل بیت شناخته شده بودند، شهید تحصیلات خود را در دبیرستان
فلسفی تهران گذراند او در دوران دبیرستان به عنوان چهرهای مسلمان و متعهد
مطرح شد و خیلی زود به عنوان فردی صاحب اخلاق حسنه و شخصیت والای اسلامی
شناخته شد.
به
گونهای که دوستانش همواره او را به عنوان نگینی در میان گرفته بودند،
شهید رد سالهای دبیرستان همچون معلمی توانا و متعهد اصول اسلام و ایمان را
به همردیفانش میآموخت.
با استفاده از صوت دلنشینی که داشت آیات قرآن را برایشان تلاوت میکرد و با تقیدی که به امر به معروف داشت محیطی سرشار از ارزشهای اسلامی به وجود میآورد این سخنان اغراق نیست که تک تک یارانش در آن سالها شاهدانی بر این مدعا هستند.
شهید هادی آشتیانی مدت یک سال و نیم با شهید محمدعلی فیاض بخش همکاری مستمر و نزدیک داشت و شاید بسیاری از خصوصیات باارزش او از آن شهید عالی مقام کسب شد ناگفته پیداست خبر انفجار فاجعه آمیز دفتر حزب جمهوری اسلامی که به شهادت تعداد بی شماری از بهترین و باارزشترین خدمتگزاران اسلام و یاوران امام منجر شد تا چه حد در روحیه برادرمان تأثیر گذاشت.
شهید هادی در روزهای پرالتهاب و سرنوشت ساز انقلاب حضوری تمام عیار داشت چه بسیار اعلامیههای امام که به وسیله او پخش شد. تظاهرات 17 شهریور و 22 بهمن ماه سال 1357 او را به خاطر دارند که به گونهای خستگی ناپذیر بر دشمنان اسلام فریاد میکرد جمهوری اسلامی را طلب مینمود. در 17 شهریور بسیاری از اطرافیانش را مشاهده کرد که با تیرهای کفرآلود سرسپردگان استکبار به شهادت رسیدند و او ماند.
اخلاص بی بدیل شهید
او ماند
تا در زمانی دیگر و موقعیتی حساس تر و سرنوشت سازتر با ایثار جانش به
تداوم انقلابی کمک کند که در میدان شهدا جوانه زده بود. در لحظههای
پرحماسه 21 و 22 بهمن به قلب چند مرکز حساس از جمله پادگان و کلانتری یورش
برد تا کانونهای حفظ استبداد فرو ریزد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در
کنار ادامه تحصیل در دبیرستان، به پاسداری از انقلاب پرداخت و به خدمت
کمیته مسجد رحمتیه واقع در شرق تهران درآمد آنچه دوستانش در تمامی این
دوران از او به یاد دارند عشق کم نظیر به اسلام، جمهوری اسلامی و امام امت
(مدظله العالی) بود. او با اخلاقی نیکو دوستان بی شمارش را که محصور صفات
اسلامی و انسانی و شخصیت والای او شده بودند ارشاد میکرد.
شهید در کنار انجام وظایف اسلامی و تعهداتی که بر اساس عشق و علاقه وافر او به جمهوری اسلامی و امام خمینی بوجود آمده بود از وظایف اجتماعی دیگر نیز غافل نبود. او با شناختی که از عمق ظلم و بی عدالتی رژیم منفور گذشته داشت خود را موظف به خدمت به محرومین جامعه میدانست.
علاوه بر این برادر شهید توصیههای ائمه اطهار در مورد لزوم حمایت از خانوادههای بی سرپرست را به خوبی اجرا میکرد او قسمت اعظم وقت ازاد خود را در خدمت به خانوادههای ایتام صرف میکرد و حتی در زمانی که در انجام وظیفه سربازی به سر میبرد یک لحظه از این خانوادهها غافل نبود.
به گونهای که در تمامی نامههایش در مورد ایتام سفارش میکرد او در آخرین باری که به تهران آمد با اکثر خانوادههای ایتام تجدیدد دیدار نمود.
به خانههایشان رفت و برایشان از جنگ و جبهه و شهادت و اسلام سخن گفت. وصیت نامه برادرمان خود بهترین گواه احساس مسئولیتی است که او در خدمت به این محرومین داشت و همگان را به این مهم توصیه میکرد.
شهید در کنار انجام وظایف اسلامی و تعهداتی که بر اساس عشق و علاقه وافر او به جمهوری اسلامی و امام خمینی بوجود آمده بود از وظایف اجتماعی دیگر نیز غافل نبود. او با شناختی که از عمق ظلم و بی عدالتی رژیم منفور گذشته داشت خود را موظف به خدمت به محرومین جامعه میدانست.
علاوه بر این برادر شهید توصیههای ائمه اطهار در مورد لزوم حمایت از خانوادههای بی سرپرست را به خوبی اجرا میکرد او قسمت اعظم وقت ازاد خود را در خدمت به خانوادههای ایتام صرف میکرد و حتی در زمانی که در انجام وظیفه سربازی به سر میبرد یک لحظه از این خانوادهها غافل نبود.
به گونهای که در تمامی نامههایش در مورد ایتام سفارش میکرد او در آخرین باری که به تهران آمد با اکثر خانوادههای ایتام تجدیدد دیدار نمود.
به خانههایشان رفت و برایشان از جنگ و جبهه و شهادت و اسلام سخن گفت. وصیت نامه برادرمان خود بهترین گواه احساس مسئولیتی است که او در خدمت به این محرومین داشت و همگان را به این مهم توصیه میکرد.
این سخن
اغراق نیست که در سوگ از دست دادن این شهید بعضی از خانواده ایتام عزادارتر
از بسیاری از دوستانش بودند. زهی سعادت بر چنان حیاتی و چنین انجامی
براستی که او نمونهای از آن گروهی بود که «عاش سعید او مات سعیداً».
اعزام به سربازی
شهید
پس از اتمام تحصیلات دبیرستان آماده اعزام به خدمت سربازی شد گرچه به او
پیشنهاد شده بود در همان کمیته مسجد رحمیته به خدمت ادامه دهد و آن دوران
به عنوان مدت نظام وظیفهاش محسوب شود.
ولی
شهید در وادی دیگری گام میزد او خدمت را انتخاب کرد تا به گفته خودش برای
حراست از انقلاب اسلامی ورزیدهتر شود، هادی در 20/12/58 به خدمت سربازی
اعزام شد.
دو ماه آموزش را در پادگان بیرجند به سر برد. در همان ماه اول، فرمانده گروهان او را به خاطر اخلاق و ایمان برتری که داشت به ارشدیت انتخاب کرد. صفات والای شهید و تقوا و جذابیت اعتقادات او به گونهای بود که خیلی سریع در پایگاه مشخص شد.
دو ماه آموزش را در پادگان بیرجند به سر برد. در همان ماه اول، فرمانده گروهان او را به خاطر اخلاق و ایمان برتری که داشت به ارشدیت انتخاب کرد. صفات والای شهید و تقوا و جذابیت اعتقادات او به گونهای بود که خیلی سریع در پایگاه مشخص شد.
به گونهای که از گردانهای دیگر به دیدن او میآمدند و
به حرفهایش گوش فرامیدادند و جذب شخصیت اسلامی او میشدند شهید پس از طی
دو ماه آموزش به پادگان هوابرد شیراز اعزام شد. مدت شش ماه آموزشهای
چتربازی را فراگرفت این مدت مجال خوبی بود تا برادرمان بتواند مراحل
خودسازی و تکامل را یکی پس از دیگری طی کند یک بار در دفاع از انقلاب
اسلامی و روحانیت متعهد آن با یک افسر ارتش درگیری کوچکی پیدا کرد.
بر اثر نفوذ آن افسر به زندان عادل آباد رفت که پس از ده روز آزاد شد، فرمانده گروهان و گردان مربوطه، شهید را نزد معاون فرمانده تیپ 55 هوابرد میبردند، ایشان که هادی را کاملاً میشناخت و با سجایای اخلاقی و تعهد اسلامی ایشان آشنا بود شهید را تشویق میکند تا اقدامی برعلیه آن افسر به عمل آورد.
بر اثر نفوذ آن افسر به زندان عادل آباد رفت که پس از ده روز آزاد شد، فرمانده گروهان و گردان مربوطه، شهید را نزد معاون فرمانده تیپ 55 هوابرد میبردند، ایشان که هادی را کاملاً میشناخت و با سجایای اخلاقی و تعهد اسلامی ایشان آشنا بود شهید را تشویق میکند تا اقدامی برعلیه آن افسر به عمل آورد.
برادرمان در جواب گفته بود چون
اینکار به مصلحت انقلاب نیست چنین کاری نمیکنم آری از مدتها بود تنها به
مصلحت اسلام میاندیشید و سراپا محو آن شده بود.
شهید هادی آشتیانی در 25 خرداد 1359 جهت سرکوبی عناصر ضدانقلاب به سردشت اعزام شد در توقفی نسبتاً طولانی در شهر مراغه، شهید با توجه به وجود عناصر ضدانقلابی که در ارتش رخنه کرده بودند و هنوز امکانی برای تصفیهشان بدست نیامده بود شدیداً به مقابله میپردازد و عملاً به عنوان مدافعی تمام عیار برای انقلاب و روحانیت متعهد اسلام مطرح میگردد.
در راه سردشت هلیکوپتر حامل شهید بر اثر یک اشتباه سقوط کرد و شدیداً صدمه دید. ولی برادرمان به نحو معجزه آسایی در بین آهن پارهها زنده ماند اما از ناحیه صورت و کمر صدمات زیادی دید.
بر اثر همین سانحه و با توجه به مصدومیت ایشان ارتش اجازه میدهد ایشان از خدمت معاف شود یا احداقل بقیه خدمتش را در همان پایگاه شیراز بگذراند.
شهید هادی آشتیانی در 25 خرداد 1359 جهت سرکوبی عناصر ضدانقلاب به سردشت اعزام شد در توقفی نسبتاً طولانی در شهر مراغه، شهید با توجه به وجود عناصر ضدانقلابی که در ارتش رخنه کرده بودند و هنوز امکانی برای تصفیهشان بدست نیامده بود شدیداً به مقابله میپردازد و عملاً به عنوان مدافعی تمام عیار برای انقلاب و روحانیت متعهد اسلام مطرح میگردد.
در راه سردشت هلیکوپتر حامل شهید بر اثر یک اشتباه سقوط کرد و شدیداً صدمه دید. ولی برادرمان به نحو معجزه آسایی در بین آهن پارهها زنده ماند اما از ناحیه صورت و کمر صدمات زیادی دید.
بر اثر همین سانحه و با توجه به مصدومیت ایشان ارتش اجازه میدهد ایشان از خدمت معاف شود یا احداقل بقیه خدمتش را در همان پایگاه شیراز بگذراند.
ولی آنچنانکه گفتیم
برادرمان از مدتها قبل خود را وقف اسلام کرده بود او برای استنشاق هوای
الهی به جبهه دهلاویه در 16 کیلومتری سوسنگرد پرکشید. و به صورت داوطلب
خود را به گردان 158 مأمور کرد. و مسئول دیده بانی خمپاره 120 شد. از این
زمان به بعد هادی شاهد رستگاری تعدادی از بهترین دوستانش شد.
شهادت همسنگرهای شهید
با
ارزشترین برادرانش یکی پس از دیگری به شوق ملاقات خدا روی در خون
میکشیدند. همسنگرانی چون محسن محمودی، حسن بندی، محمد برهمن که یاران
هادی در ایجاد محیط روحانی جبهه از طریق برگزاری دعای کمیل و غیره و انجام
مراسم عزاداری سرور و مقتدایشان امام حسین (ع) بودند شجاعانه به شهادت
رسیدند.
ناگفته پیداست غم برادرمان در ازدست دادن این عزیزان خداخواه چه اندازه بود. شاید این گفتار خداوند بهترین توصیفکننده حالات هادی بود و من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه و منهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلو تبدیلاً آری یاران امام حسین (ع) و سربازان امام زمان (عج) به معشوق پیوستند و برادر شهیدمان ماند تا جایشان را در سنگر دفاع اسلام و ولایت پر کند و به انتظار دعوت خداوند بنشیند. تمامی همسنگران هادی از مدتها پیش تغییر حالات روحی را در او دیده بودند.
او بهراستی درنبرد با خود بود تابندهای وابستگی به غیر خدا را یکی پس از دیگری بگسلد و به معراج برود.
ساعتها
در سنگرش باخدای خود خلوت میکرد و گوش به نوای جانبخش کمیل و توسل
میسپرد تا روح خود را در اوج کهکشان گوهرت به پرواز درآورد. دو ماه پس از
نبرد بیامان با عوامل استکبار جهانی از دهلاویه به رقابیه انتقال یافت در
این مکان فعالیتهای شهید ابعاد تازهای به خود گرفت. در مسجد واحد و در
بین نمازها مسائل شرعی را برای سایر رزمندگان بیان میکرد.
تلاوت دلنشین آیات قرآن
صبحهای
زود آیات قرآنی که هادی با صدای دلنشین آن را تلاوت میکرد سایر برادران
رزمنده را به ادای نماز و انجام مناجات باخدا دعوت میکرد روزهای دوشنبه و
پنجشنبه را در آن گرمای شدید روزهدار بود و به سربازان قرآن میآموخت و
آنان را به تقوا و استقامت دعوت میکرد.خود به انتظار لقاءا... مینشست. همین جهاد با نفس به او شجاعت عجیبی داده بود.
محل دیدهبانی او با مزدوران بعثی حداکثر 1500 متر فاصله داشت او هر روز زیر باران گلولههای کفر آلود دشمن با برادران رزمنده عضو ستاد جنگهای نامنظم شهید چمران و سپاه پاسداران به گشتی میرفت و تا 50 متری مزدوران نفوذ میکرد.
محل دیدهبانی او با مزدوران بعثی حداکثر 1500 متر فاصله داشت او هر روز زیر باران گلولههای کفر آلود دشمن با برادران رزمنده عضو ستاد جنگهای نامنظم شهید چمران و سپاه پاسداران به گشتی میرفت و تا 50 متری مزدوران نفوذ میکرد.
شهید هادی آشتیانی پس از 18 ماه خدمت سربازی و 6 ماه احتیاط باز
تقاضای ماندن در ارتش را برای سه ماه نمود. به این منظور که در حملهای که
در آن مدت انجام خواهد شد (فتح المبین) شرکت فعال داشته باشد.
گرچه او بهتمامی دوستانش اعلام کرده بود تا زمانی که جنگ ادامه دارد در جبهه خواهد ماند و پس از پیروزی بر کافران بعثی و آزادسازی کربلای معلا و نجف اشرف و سایر اماکن متبرکه عراق از چنگال مزدوران استکبار به قدس خواهد رفت و با صهیونیستهای غاصب به ستیز خواهد پرداخت تا قدس این ناموس مسلمین را به دامن اسلام بازگرداند او از مدتها قبل خود را آماده شهادت کرده بود.
توشه لازم برای چنین لقای ربانی نیز به همراه داشت علاوه بر این در حدود یک هفته قبل از شهادت، هادی خواب را دیده بود که برای یکی از دوستانش اینچنین بیان کرد، برادر شهید محسن محمودی را در خواب دیدم که با تعدادی از دوستان شهیدمان در باغی نشسته و مشغول خوردن میوه بودند و مرا به آن کار دعوت کردند.
گرچه او بهتمامی دوستانش اعلام کرده بود تا زمانی که جنگ ادامه دارد در جبهه خواهد ماند و پس از پیروزی بر کافران بعثی و آزادسازی کربلای معلا و نجف اشرف و سایر اماکن متبرکه عراق از چنگال مزدوران استکبار به قدس خواهد رفت و با صهیونیستهای غاصب به ستیز خواهد پرداخت تا قدس این ناموس مسلمین را به دامن اسلام بازگرداند او از مدتها قبل خود را آماده شهادت کرده بود.
توشه لازم برای چنین لقای ربانی نیز به همراه داشت علاوه بر این در حدود یک هفته قبل از شهادت، هادی خواب را دیده بود که برای یکی از دوستانش اینچنین بیان کرد، برادر شهید محسن محمودی را در خواب دیدم که با تعدادی از دوستان شهیدمان در باغی نشسته و مشغول خوردن میوه بودند و مرا به آن کار دعوت کردند.
او در آخرین سفر
به تهران علاوه بر رسیدگی به تکتک خانوادههای ایتام به مسجد جمکران رفت و
با اربابش امام زمان ارواحنا له الفدا تجدید میثاق کرد و پیمان بست که تا
آخرین قطره خون خود از اسلام و انقلاب دفاع کند و چنین نیز شد.
آماده شهادت
در شب قبل از شهادت پس از کوتاه کردن موهای سروصورتش به حمام رفت و خود را
با عطری که مادرش بهوسیله یکی از همسنگران فرستاده بود معطر ساخت، ساعت
5/6 بعدازظهر روز جمعه 14 اسفند 1360 درحالیکه به پاسداری از حریم اسلام و
مرزهای جمهوری اسلام و نظارت بر حرکات عوامل مزدور دشمن مشغول بود مورد
اصابت ترکش گلوله توپی که آکنده از نفرت دشمنان اسلام بود در سه متری سنگر
دیدهبانی او فرود آمده بود از ناحیه پشت سر شدیداً مجروح گردید.
آری
در این روز انتظار او به پایان رسید و آیات دعوت الهی بر وجودش نازل گردید
برادرمان فوراً به بیمارستان دزفول منتقل شد او درحالیکه حلاوت عشق خدا
درجانش ریخته شده بود دعوت حق را در این آیات شنید که «یا ایها النفس
المطمئنه ارجعی الی ربک راضیتاً مرضیه فدخلی فی عبادی و ادخلی جنتی» شاهد
این مدعا گفته یکی از بهترین یارانش بود که وقتی او جانش را به خدا هدیه
کرد و به لقای حق رسیده و روحش به ملکوت اعلی پر کشید و به اولیاءا...
پیوست کالبدی بر جا گذاشت که چون نور میدرخشید و لبخند میزد او خوشحال و
بهره مند از داد و ستدی که باخدایش کرده بود (ان ا... اشتری من المومنین
انفسهم...) به یاران شهیدش پیوست.
تعبیر خواب شهید
شاید
همانگونه که قبلاً در خوابدیده بود به دیدهبوسی با برادرانش محسن
محمودی و دیگران و تناول میوه در باغ مشغول شده بود او به انتظار روزی
نشست که در کنار حوض کوثر و به همراه دیگر پیروان امام حسین (ع) و شهیدان
راه حق، انتقام مظلومان تاریخ را از ظالمین بگیرد.
یاد
او و همرزمانش شهیدان محسن محمودی، محسن فخاری، حسن بندچی، مجید مرتضی
زاده، سید رضا میرنژاد، گروهبان دوم رضا آمی، ستوان یکم علی اکبر عابدین،
ستوان سوم امیر دهقانی و دیگر شهدای اسلام و جمهوری اسلامی پایدار و راهشان
پررهرو باد.
انتهای پیام/
انتهای پیام/
نظر شما