برادرم باحسرت شهید حججی به وصال رسید
به گزارش خبرنگار نوید شاهد تهران بزرگ، هجدهم مرداد ماه روز بزرگداشت شهدای مدافع حرم و سالروز شهادت شهید محسن حججی است که امسال مقارن شد با شب اول محرم. ماهی که به برکت پیغامبری پیام رسان کربلا، عقیله بنی هاشم، در تک تک روزهای این ماه غرق جزئیات حوادثی میشویم که قرنها از وقوع آن گذشته است.
اما به برکت علمداری بی بدیل بانوان عاشورا و در رأس تمامی آنها حضرت زینب کبری (س)، روح کربلا در تمام تاریخ در جریان است و لهیب شعلههای عاشوراییاش بی توجه به گذشت زمان و آمدن و رفتن نسلها، دلهای آزادگان عالم را میلرزاند و اشک محبان این مکتب را جاری میسازد. اشکی که انسان ساز است و حیات بخش. همان حیات طیبهای که برای رسیدن به آن آفریده شدهایم و با راهنمایی خاندان عصمت در آرزوی رسیدن به آن هستیم.
در اولین روزهای ماه محرم ۱۴۴۳، با فاطمه صفری، خواهر بزرگوار شهید «نوید صفری»، شهیدی که با شنیدن خبر شهادت شهید محسن حججی، آه حسرت کشید و از ترس جاماندن از قافله شهدا اشک ریخت و از خدا تمنا کرد رقصی چونان رقص محسن حججی در میدان نبرد و عرصه شهادت نصیبش کند.
تا بالاخره اشکهایش به بالاترین قیمت خریداری و حسرتش تبدیل به وصال شد. شهیدی که قبل از پایان محرم و صفر منسوب به سیدالشهدا به اسارت یزیدیان زمانش درآمد، غریبانه ذبح شد و بی سر اما سربلند و روسفید، به دیدار مولای عاشوراییاش نائل شد. در ادامه این گفتگو را می خوانید.
به گزارش خبرنگار نوید شاهد تهران بزرگ، هجدهم مرداد ماه روز بزرگداشت شهدای مدافع حرم و سالروز شهادت شهید محسن حججی است که امسال مقارن شد با شب اول محرم. ماهی که به برکت پیغامبری پیام رسان کربلا، عقیله بنی هاشم، در تک تک روزهای این ماه غرق جزئیات حوادثی میشویم که قرنها از وقوع آن گذشته است.
اما به برکت علمداری بی بدیل بانوان عاشورا و در رأس تمامی آنها حضرت زینب کبری (س)، روح کربلا در تمام تاریخ در جریان است و لهیب شعلههای عاشوراییاش بی توجه به گذشت زمان و آمدن و رفتن نسلها، دلهای آزادگان عالم را میلرزاند و اشک محبان این مکتب را جاری میسازد. اشکی که انسان ساز است و حیات بخش. همان حیات طیبهای که برای رسیدن به آن آفریده شدهایم و با راهنمایی خاندان عصمت در آرزوی رسیدن به آن هستیم.
در اولین روزهای ماه محرم ۱۴۴۳، با فاطمه صفری، خواهر بزرگوار شهید «نوید صفری»، شهیدی که با شنیدن خبر شهادت شهید محسن حججی، آه حسرت کشید و از ترس جاماندن از قافله شهدا اشک ریخت و از خدا تمنا کرد رقصی چونان رقص محسن حججی در میدان نبرد و عرصه شهادت نصیبش کند.
تا بالاخره اشکهایش به بالاترین قیمت خریداری و حسرتش تبدیل به وصال شد. شهیدی که قبل از پایان محرم و صفر منسوب به سیدالشهدا به اسارت یزیدیان زمانش درآمد، غریبانه ذبح شد و بی سر اما سربلند و روسفید، به دیدار مولای عاشوراییاش نائل شد. در ادامه این گفتگو را می خوانید.
**نوید شاهد تهران بزرگ: لطفاً خودتان را معرفی کنید و از خانواده، کودکی، تعداد برادر و خواهرهایتان، فضای کودکی و خاطراتتان با شهید برایمان بگویید؟
خواهر شهید صفری: ما چهار فرزند هستیم. من یک سال و سه ماه از برادرم نوید بزرگترم و دو برادر بزرگتر از خودم هم دارم. نوید متولد ۱۶ تیر سال ۶۵ بود و سومین شهید خانواده ما به حساب میآید.
پیش از او، هم دایی و هم عموی ما نیز به شهادت رسیدهاند و روی همین حساب، همیشه در خانواده ارادت زیادی به شهدا داشتهایم. بیشترین زمان ما در دوران کودکی در کنار مزار دایی شهیدم در بهشت زهرای تهران گذشت.
از آن زمان تا شهادت برادرم، خاطرات زیادی با هم داشتیم. به شدت شوخ طبع و خوش رو و خوش سفر بود. جوری که برای مهمانیها یا سفرهایمان اول میپرسیدیم نوید میاد؟ تا درباره حضور خودمون تصمیم بگیریم. مخصوصاً در سفر.
**نوید شاهد تهران بزرگ: نوجوانی و جوانی برادرتان چطور گذشت؟
خواهر شهید صفری: بیشتر زمانش را در دوره نوجوانی در مسجد، بسیج، هیئت و اردوهای زیارتی میگذارند. در کنار اینها اهل مسافرت، گردش و سینما هم بود. بین برادرها نوید همدم و همراه من، همبازی کودکیام و برایم مثل خواهر نداشتهام بود. بعد از اتمام دوران دبیرستان، در رشته الکترونیک دانشگاه مرکزی تهران قبول شد اما بعد از دو ترم از دانشگاه انصراف داد و به سربازی رفت.
دوست دارم این را بگویم که با چله زیارت عاشورا گرفتن و هدیه کردن به روح برادرم، خیلی کار راه میافتد و روح شهید تا به حال زیاد این کار را کرده است.
**نوید شاهد تهران بزرگ: رابطه شهید صفری با شهدا چگونه بود و بین شهدا شهید خاصی بود که ایشان ارادت بیشتری به وی داشته باشد؟
خواهر شهید صفری: نوید ارادت بسیار زیادی به شهدا داشت، به گونه ای که تمام شب جمعههایش را در گلزار شهدا و کنار شهدا میگذراند. حتی مراسم خواندن صیغه محرمیت با همسرش را کنار مزار دایی شهیدم برگزار کرد. بین شهدای مدافع حرم هم به شهید رسول خلیلی خیلی ارادت داشت.
**نوید شاهد تهران بزرگ: از چه زمان و چگونه زمزمههای برادرتان برای حضور در عرصه دفاع به گوش شما و خانواده رسید؟ آیا شهید صفری در این خصوص با خانواده صحبت میکرد؟
خواهر شهید صفری: فکر و آرزوی شهادت از زمان شهادت شهید علی خلیلی، شهید امر به معروف که دوست صمیمی برادرم بود در فکر و دل نوید افتاده بود. این احساس رفته رفته با مرتب سر زدن به گلزار شهدا و دیدن شهدای مدافع حرم قوت گرفت و با فراهم شدن بستر اعزام به سوریه، شجاعت بیش از حدش او را راهی این مسیر کرد.
**نوید شاهد تهران بزرگ: در روزهای حضور ایشان در سوریه، به شهادت وی فکر میکردید؟
خواهر شهید صفری: بله، روزهای آخرین اعزامشان که از ماهیت سفرش اطلاع داشتم خیلی نگران بودم، حتی وقتی با هم حرف میزدیم میگفتم یه وقت جلو نری! او هم خیالم را راحت میکرد و جواب میداد: خیالت راحت، کیلومترها با دشمن فاصله دارم.
**نوید شاهد تهران بزرگ: از چگونگی و روز شهادت ایشان برایمان بگویید.
خواهر شهید صفری: آخرین باری که تماس گرفت گفت که چند روزی تماس نمیگیرد. این چند روز خیلی نگرانش بودیم و چشم به راه تماسش. بیست روز بعد بدنش در بین ابدان مطهر شهدا پیدا و خبر شهادتش اعلام شد. من همیشه میگویم شهادت و روزهای بعد از رسیدن خبر شهادت نوید یک طرف، چیزی که در آن ۲۰ روز بر ما گذشت یک طرف.
**نوید شاهد تهران بزرگ: این خبر چگونه به شما رسید و مواجهه شما و خانواده با این خبر چگونه بود؟
خواهر شهید صفری: بعد از پیدا شدن پیکرش، دوستانش خبر شهادت را به ما دادند اما هنوز پیکری در اختیار ما نبود و برای شناسایی قطعی پیکر باید آزمایش دی ان ای انجام میگرفت.
چند روزی از شهادت پیکر بی سر نوید میگذشت و پیکرش وضعیت خوبی نداشت. این نوع شهادت و شناسایی خیلی برای ما غافلگیر کننده بود.
همگی شوکه شده بودیم. به قول مادرم که همیشه میگوید ما از راهی که نوید رفت ناراحت و پشیمان نیستیم، فقط دلتنگیهایش است که اذیتمان میکند.
**نوید شاهد تهران بزرگ: صحبتی در پایان دارید؟
در پایان از شما بابت این گفتگو تشکر می کنم.
گفتگو از فائزه حیدری
انتهای پیام/