برگرفته از کتاب مرد روز‌های بارانی؛
«یکی از افراد پیشنهاد داد برای اینکه خیال‌مان راحت شود که کسی از ضدانقلاب زنده نمی‌ماند کل روستا را به آتش ببندیم. وقتی این حرف به گوش برادر دادبین رسید با عصبانیت فریاد زد: اگر همه کشته شویم کسی حق ندارد حتی یک گلوله به سمت روستا شلیک کند. اگر قرار است آدم بی‌گناهی بمیرد پس ما چه تفاوتی با این جانیان داریم؟ ...» ادامه این خاطره از "منوچهر مهجور" یکی از فرماندهان دوران دفاع مقدس را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

اگر همه کشته شویم کسی حق ندارد حتی یک گلوله به روستا شلیک کند!
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، منوچهر (علی‌اصغر) مهجور، متولد ۱۳۲۶ در قزوین است و از فرماندهان دوران دفاع مقدس، فرمانده اولیه تیپ ۱۷ قم و معاون عملیات سپاه بانه در جنگ تحمیلی به شمار می‌رود. وی که هشت سال مدیرکل بنیاد جانبازان قزوین نیز بود، پدر شهید مجید مهجور و برادر شهید جواد مهجور است و تنها دارنده نشان فتح در استان قزوین از سوی رهبر معظم انقلاب می‌باشد.

اگر همه کشته شویم کسی حق ندارد حتی یک گلوله به روستا شلیک کند!

منوچهر (علی‌اصغر) مهجور روایت می‌کند: مشغول آبادانی منطقه بودیم که یک روز مخبر‌ها بی‌سیم زدند؛ ضد انقلاب وارد روستای سیاه حومه شده. سریع خودم را به منطقه رساندم و طبق برنامه عملیاتی به اتفاق فرمانده ارتشی احمد دادبین حدود ۳۰ کیلومتر از بانه به سوی سیاه حومه حرکت کردیم.

ساعت ۸ شب نیرو‌ها را در اطراف روستا مستقر کردیم و آنجا را به محاصره خود درآوردیم. دشمن کاملا در تله ما افتاده بود و راه فراری نداشت. در این حین یکی از افراد پیشنهاد داد برای اینکه خیال‌مان راحت شود که کسی از ضدانقلاب زنده نمی‌ماند کل روستا را به آتش ببندیم.

وقتی این حرف به گوش برادر دادبین رسید با عصبانیت فریاد زد: «اگر همه کشته شویم کسی حق ندارد حتی یک گلوله به سمت روستا شلیک کند. اگر قرار است آدم بی‌گناهی بمیرد پس ما چه تفاوتی با این جانیان داریم؟»

معمولا افرادی که برای خدمت به منطقه غرب می‌آمدند انسان‌های خاصی بودند که گاهی با جنگ‌های چریکی هم آشنایی داشتند. دادبین هم مستثنی نبود. وی گاهی دست به انجام کار‌هایی می‌زد که به قول خودش در قد و قواره‌های نظامی نبود؛ یعنی در لحظات مهم و حساس تصمیمی می‌گرفت که فکر می‌کرد دلی و انسانی است و به اصطلاح خیلی از کارهایش بسیجی‌وار بود. به همین دلیل بین رزمنده‌ها محبوبیت خاصی داشت و بعضی از نیرو‌ها در خفا او را احمد بسیجی می‌نامیدند.

آن روز به ناچار عقب‌نشینی کرده و راه را باز کردیم که مبادا دشمن از مردم روستا به عنوان سپر انسانی و گروگان استفاده کند. بدین صورت فرصت دستگیری چند ضد انقلاب از دست رفت، ولی در عوض اهالی روستای سیاه حومه بعد از این اتفاق بیش از پیش پایبند نظام شدند و حتی پیش‌مرگان و شهیدانی تقدیم انقلاب کردند.

منبع: کتاب مرد روز‌های بارانی (روایت زندگی علی‌اصغر مهجور از فرماندهان دوران دفاع مقدس)

پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده