«پدری که در بدترین شرایط و آسیب‌ها و زخم‌های جسمانی خم به ابرو نمی‌آورد؛ حالا با دیدن تصاویر امام در بیمارستان اشک می‌ریخت و کلافه بود. مرد بی‌ادعای من برای امام گریه می‌کرد و من از دیدن حال و روز او می‌سوختم ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید «احمدعلی طاهرخانی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.

مرد بی‌ادعای من برای امام گریه می‌کرد!
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید احمدعلی طاهرخانی، بیست و ششم اسفند ماه سال ۱۳۲۴، در شهر قزوین به دنیا آمد، پدرش عباسعلی (فوت۱۳۵۸) و مادرش ساره (فوت۱۳۶۹) نام داشت، تعمیرکار خودرو بود، ازدواج کرد و صاحب سه پسر و سه دختر شد. این شهید بزرگوار از سوی بسیج در جبهه حضور یافت و مجروح شد، بیست و هشتم مهر ماه سال ۱۳۸۲، بر اثر عوارض ناشی از آن به شهادت رسید، مزار مطهرش در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد. برادرش امام‌علی نیز به شهادت رسیده است.

مرد بی‌ادعای من برای امام گریه می‌کرد!

سکینه علیپورخوئینی همسر جانباز شهید سرافراز احمدعلی طاهرخانی روایت می‌کند: از زمان پیروزی انقلاب؛ هرگاه تلویزیون سخنرانی امام یا تصویری از ایشان را نشان می‌داد احمد محو تماشا می‌شد انگار سر تا پا می‌شد چشم؛ می‌شد گوش.

عشق به امام خمینی را می‌شد از برق چشمانش دید و از نگاه شیدایش می‌شد فهمید. امام فقط رهبر خاک ایران نبود. رهبر قلب مردم ایران بود. مردمی که او را نایب بر حق امام زمان (عج) می‌دانستند و می‌دانند.

با شروع بیماری حضرت امام؛ حال احمد هم روز به روز بدتر می‌شد. زمین خوردن‌های بیشتر، تشنج‌های بیشتر، گریه‌های خفه‌خفه و نماز شب‌های طولانی. احوالات او برای بچه‌ها خیلی عجیب بود.

پدری که در بدترین شرایط و آسیب‌ها و زخم‌های جسمانی خم به ابرو نمی‌آورد؛ حالا با دیدن تصاویر امام در بیمارستان اشک می‌ریخت و کلافه بود. مرد بی‌ادعای من برای امام گریه می‌کرد و من از دیدن حال و روز او می‌سوختم. کاری از من ساخته نبود. فقط دیدن اشکاهایش بی‌تابم می‌کرد.

منبع: کتاب عاقبت بخیر(خاطرات سکینه علیپورخوئینی همسر جانباز شهید سرافراز احمدعلی طاهرخانی)

پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده