اين شهدا، حق زیادی بر گردن ما دارند
به گزارش نوید شاهد تهران بزرگ، شهید «احمد حاجی سلطانی» فرزند فرج اله در تاریخ ششم مهر ماه سال 1339 چشم به طبيعت زيباي زادگاهش روستاي علا يکي از توابع سمنان گشود . بعد از مدتي به اتفاق خانواده اش به تهران آمدن و ساکن شدند. دوره ي ابتدائي را در مدارس نجم آبادي و انتصاريه طي کرد. دوران راهنمايي را در مدرسه بهبهاني دبيرستان را تا اخذ ديپلم در دبيرستان علميه بود. از اوائل بلوغ در جلسات مذهبي شرکت مي کرد. قرآن را از برادرزاده مرحوم کافي، فرا گرفت. مدت سه سال و اندي از محضر آيت الله مجتبي تهراني استفاده مي کرد. از سخنان ايشان نوار پر مي کرد و سعي مي کرد آنها را در خود پياده کرده و عمل نمايد.
با اوج گيري انقلاب اسلامي به رهبري امام امت، همراه و همگام با مردم تهران در تظاهرات و راهپيمائي ها شرکت مي کرد . در روز تاريخي 17 شهريور سال 57 در ميدان شهداء که چندان فاصله اي هم با خانه شان نداشت حاضر بود . اما مثل اينکه مصلحت بود تا دراين دنيا بيشتر بماند و خدمات زيادتري به اسلام انجام دهد که در آن روز شهيد نگشت . در روز ورود امام امت در فرانسه به تهران ، يکي از اعضاي ستاد استقبال کنندگان از ايشان بود . با خطاطي ، کارهاي کليشه اي و کشيدن عکس امام ، سعي مي کرد انجام وظيفه ي بيشتري بنمايد .
تا اينکه به خدمت مقدس سربازي رفت دوران خدمت را در نيروي هوايي بود . در اين زمان جنگ نحوست ورود خويش را بر شهرهاي مرزي و روستاهاي جوار مرزي اعلان داشت و آتشي شد که به مزارع و دهکده هاي حاصلخيز جنوب زد و احمد هم داوطلبانه از طرف نيروي هوائي به جبهه دزفول شتافت . شايد هم مي دانسته است که رسول گرامي اسلام فرمودند : " ان افضل عمل المومن الجهاد في سبيل الله " .
" بهترين عمل مومن جهاد در راه خدا است . "
پس از پايان دوره سربازي، وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ايران شد و از آن طريق به پادگان امام حسين (ع) براي آموزش اعزام گرديد . بعد از آموزش به مدت شش ماه در مناطق کردستان خدمت مي کرد و علاوه بر رزمندگي در کنار ديگر سپاهيان ، ارتشيان و اکراد به کار تبليغات مي پرداخت شعارها و سخنان ائمه اطهار (ع) را بر روي ديوارهاي شهر مي نوشت .
بعد از پايان خدمت در کردستان به تهران منتقل شد و در مقر شهيد مطهري ، مشغول انجام وظيفه گشت . تا زمانيکه در تهران بود، هيچگاه حضور در درس استاد " مجتبي تهراني " را فراموش نمي کرد و مي کوشيد تا در استفاده از آن بازنماند . در نمازهاي جمعه و جماعت شرکت مي کرد . در جلسات دعاهاي کميل حضور مي يافت . اکثر هفته ها با گروهي از دوستان سپاهي خود به قم و جمکران عزيمت مي کرد . هر شب جمعه به بهشت زهرا مي رفت و ساعاتي را در کنار قبر شهدا به سر مي برد . به شرکت در تشييع جنازه شهيدان علاقه فراواني داشت . بارها مي گفت : " اين شهدا ، حق زیادي بر گردن ما دارند . " به صله رحم اهميت مي داد ، بطوريکه مي توان گفت ، از کارهاي خوب و دائمي ايشان ، بازديد از بستگان ، خويشان و مجروحان جنگي بود . بيشتر کارهاي خير وي ، هم از نظرها پنهان مي ماند .
با اينکه ، مدت دو سال در سپاه پاسداران بود ، کمتر با آن لباس در جامعه ظاهر مي شد و معتقد بود ، لباس سپاه را پوشيدن مسئوليتش خيلي سنگين است در هر فرصتي که مي يافت ، از مطالعه کتابهاي آيت اله دستغيب ، شهيد مطهري و ساير کتب مفيد غافل نبود و کتابهائي را هم که در عرض هفته مطالعه مي کرد ، سعي داشت به اختيار برادران و خواهران خود قرار دهد تا آنان هم استفاده نمايند . به انقلاب و رهبر آن ، علاقه فراواني داشت و عبارت " خميني رهبر " اغلب بر سر زبان و زينت بخش اتاق و کتابهايش بود .
" احمد" غير از يک ماهي را که در جبهه " دزفول " از طرف نيروي هوائي مي رزميد ، تا شروع عمليات " خيبر " مدت شش ماه ديگر هم با مزدوران بعثي جنگيد . سرانجام درتاریخ دوازدهم اسفندماه 1362در عمليات " خيبر "، به فيض شهادت نائل آمد .مزار ایشان در قطعه 27 بهشت زهرا واقع شده است.