زندگی‌نامه شهید «عباس صابری»
يکشنبه, ۰۶ خرداد ۱۴۰۳ ساعت ۰۸:۵۶
در زندگی‌نامه شهید «عباس صابری» آمده است: وقتی هم جنگ تمام شد، نتوانست از مناطق جنگی دل بکند. برای همین در عملیات‌های تفحص شهدا شرکت کرد. آنقدر عاشق شهادت بود که در زمان زنده‌بودنش دوستانش او را «عباس شهید» صدا می‌کردند.

در زمان زنده‌ بودنش او را «عباس شهید» می نامیدند

به گزارش نوید شاهد تهران بزرگ، شهید «عباس صابری» در هشتم مهرماه 1351 در تهران دیده به جهان گشود. هنوز چند ماهی از تولدش نگذشته بود که در فصل بهار، خزان بیماری او را روانه بیمارستان کرد ولی با کرامت حضرت ابوالفضل (علیه السلام) شفا یافت. 

مادرش می گوید: در دوره بارداری هر لقمه ای را نمی خوردم. قبل از تولد عباس، خواب دیدم صدایی می گفت: بچه داری، اسمش هم عباس است. به دنیا آمد سالم، تپل و خوشگل. 9 ماهه بود که خونریزی پوستی گرفت. 

مادر شهید صابری ادامه داد: در بیمارستان که بستری شد از هوش می رفت. به او خون وصل کردند. به امامزاده سید نصرالدین رفتم و با گریه به حضرت عباس (ع) متوسل شدم و نذر کردم. سه روز بعد پرستار گفت: عباس نیمه شب بلند شد، شیر آب و اسباب بازی را نشان داد. اتاقش پر از نور شده بود فکر کردم بچه می خواهد بمیرد! سریع دکترها را خبر کردم. 

وی افزود: روز بعد دکتری که از آمریکا آمده بود معاینه‌اش کرد و گفت: هیچ مشکلی ندارد باید تقویت شود ولی تا 14 سالگی احتمال برگشت مریضی هست. عباس تا زمانی که جبهه رفت دیگر حتی یک قرص هم نخورد. 

شهید صابری از همان دوران کودکی و در سن ۴ سالگی نفرتی عمیق نسبت به خاندان پهلوی داشت تا حدی که بر روی عکس پسر شاه پا می کوبید و می گفت: این شاه نمی شود! او مبارزی کوچک بود که در سنگر انقلاب رشد کرد و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی وارد مدرسه شد و همیشه با صوت داوودی اش بر سر صف هنگام صبح قرآن می خواند.

وی از ۱۳ سالگی عضو بسیج مسجد نارمک شد و با اینکه هنوز سن و سالی نداشت به جبهه رفت. آن هم به خاطر نعمت خدادادی‌ای که داشت. قد بلندش سنش را بیش‌تر نشان می‌داد. سن شناسنامه‌اش را تغییر داد و حسن برادر بزرگش نیز رضایت‌نامه‌اش را امضا کرد. با عنوان بسیجی در سمت تخریب‌چی و بیسیم‌چی در عملیات‌های والفجر ۸، کربلای ۵، بیت‌المقدس ۲، بیت‌المقدس ۴، بیت‌المقدس ۷ و حتی برخی عملیات‌های برون‌مرزی هم شرکت کرد. وقتی هم جنگ تمام شد، نتوانست از مناطق جنگی دل بکند. برای همین در عملیات‌های تفحص شهدا شرکت کرد. آنقدر عاشق شهادت بود که در زمان زنده‌بودنش دوستانش او را «عباس شهید» صدا می‌کردند.

در زمان زنده‌ بودنش او را «عباس شهید» می نامیدند

یکی از همرزمان و دوستان شهید صابری درباره شهادت او می گوید: عباس وارد سنگر شد و من را بیدار کرد و گفت :بلند شو امروز وقت خواب نیست. گفتم: دیشب پست دادیم ولی او با شوخی نگذاشت بخوابم و گفت:بلند شید همدیگر را ببینیم. پس از نماز و ناهار گفت:کی میاد بریم؟ گفتم من میام. یک بیل دستی به من داد و یکی هم خودش برداشت.

وی ادامه داد: یکی از بچه ها ما را رساند. عباس می خواست روی کانالی معروف به والمری معبر بزند. گفت:امروز به عشق حضرت عباس کار می کنیم و به من الهام شده که امروز یک شهید پیدا می کنیم. تو اینجا باش تا برگردم. در حال خنثی سازی مین از نگاهم دور شد. پس از ده دقیقه صدای انفجار شنیدم.

همرزم شهید صابری گفت : هر چه صدا زدم عباس، صدایی نشنیدم. بالای سرش که رسیدم صورتش سوخته و بدنش پر از ترکش بود دست و پایش قطع شده و از شدت درد دندان هایش را به هم می فشرد. وقتی به بیمارستان مخبری رسیدیم. گفتند شهید شد.

شهید عباس صابری در ۵ خرداد سال1375 مصادف با ایام تاسوعای حسینی در منطقه فکه حین تفحص پیکر شهدا بر اثر انفجار مین به فیض شهادت نائل آمد.

آرامگاه این شهید بزرگوار در قطعه ۴۰ ردیف ۳۵ شماره ۲۳ گلزار شهدای بهشت زهرای تهران قرار دارد.

گفتنی است برادرانش حسن و حسین صابری نیز شهید شده اند.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده