هیچگاه یاد او را از نظرم دور نکرده بودم و نمیکنم و این توفیقی بود که برایم حاصل شد. شهدا جلوتر از زمانشان بودند افق دوردست را دیدند، و ما جا ماندهایم که جلوی پای خودمان را دیده بودیم. به قول حاج قاسم سلیمانی؛ انسان تا به مقام شهادت نرسد و شاهد نشود شهید نمیشود. ولدخانی این چنین بود. شهید ولدخانی از جمله افرادی بود که به مقام انسانیت رسید مقامی که رسالت تمام انبیاء و اولیای الهی بود.
چند ویژگی شاخص از شهید را بیان میکنیم
- بسیار کم حرف و اهل عمل بود
- علی رغم توانایی نظامی و قدرت و چالاکی فیزیکی که میتوانست مسئولیتهای بالایی را نه تنها در پایگاه مقاومت، بلکه در حوزه و بالاتر کسب کند تحت هیچ شرایطی دنبالش نبود.
- وظیفه اثرگذاری اش را در تربیت نظامی بچههای بسیج که تخصصش بودبه خوبی ایفا کرد و بسیار رابطه اخلاقی خوبی با بچهها برقرار میکرد. در کنار قاطعیت که خصیصه مربیان نظامی بوده و هست ولی او همواره منش انسانی را مقدم بر قاطعیت و صراحت قرار میداد.
- مهمترین خصیصه او که حتی یک بار هر چقدر در ذهنم جستجو کردم و ندیدم این بود که در سختترین شرایط عصبانی نشد حتی اگر خیلی هم خسته بود و این بهترین دلیل افراد خودساخته است که قبلاً به شهادت رسیده بود، اگرچه جسمش با ما بوده.
- بشدت مهربان بود و همه دوستش داشتند.
- همواره از پذیرش مسئولیت استنکاف میکرد. بارها به شخص من گفته بود که دوست داشت اگر شهید بشود پیکرش باز نگردد و مفقود بودن جسمانی را بهش رسیده بود و با قاطعیت بیان میکرد که من شهید میشوم.
- بسیار اهل مزاح بود اما موردی در جمع دوستان ندیده بودم که از اعتدال خارج بشود.
- او نفسش را جلوتر کشته بود، بسیار خوب توانسته بود خودش را تربیت کند. دنبال بینامی و بینشانی بود که به تعبیر امام خمینی (ره) او نشان در بینشانی داشت.
- دوران جوانی و شور جوانی اقتضای خودش را داشته اما شهید ولدخانی همواره در قیاس با دوستانش شعور و درک و معرفتش مقدم بر شور جوانی بود.
- کاملاً بدون حاشیه بود و نکته حائز اهمیت این بود که قریب بر ۱۰۰ شهید بچههای مسجد جامع احباب الحسین (ع) تقدیم انقلاب کرده بودند. بسیاری از شهدا الگویشان شهید یعقوب ولدخانی بود و به تأسی از او نه در گفتار بلکه در رفتار به جبههها رفتند و به مقام شهادت نائل آمدند.
یعقوب در سال ۵۹ با ورود به مقر شهید مطهری آمادگی خود را برای حفظ و صیانت از مجلس و ریاست جمهوری و قوه قضاییه اعلام داشت. او که فردی شجاع و تیزبین بود، در این راه هم بسیار موفق و سرآمد بود. ولی این کار هم او را آرام نکرد،در هنگام جنگ فقط دفاع از آب و خاک و ناموس بود که او را راضی میکرد،دفاع از ارزشهای اسلامی... او با ورود به مناطق عملیاتی ابتدا با عضویت در گروههای چریکی جنگهای نامنظم به رهبری مصطفی چمران درآمد و بعد از مدتی به منطقه عملیاتی فکه به عنوان فرمانده گروهان درآمد. آری او پس از مدتی رشادت و تربیت آمادگی دفاعی بسیجیان سرانجام در عملیات والفجر مقدماتی در منطقه فکه شربت شیرین شهادت را نوشید و پس از ۳۷ سال همچنان جسم مطهرش در میان رملهای فکه باقی ست. روحش شاد و یادش گرامی