از شهید «حسین روستائیان» نقل شده است: «چند هفته از رفتن حسین گذشت. معمولاً هر ماه یا چهل و پنج روز یک بار حسین نامه میفرستاد، اما این بار وارد ماه سوم شده بودیم و هیچ خبری از حسین نرسیده بود. سه ماه از حسین بیخبر بودیم تا اینکه پدرم به پادگان لویزان رفت تا از حسین خبری بگیرد. آنجا به پدرم گفتند: «پسر شما به اتفاق پونزده نفر دیگه توی منطقهی زبیداد عراق ناپدید شدن. ما هم از اونا بیخبریم.»