برادر شهید «علیاصغر ناهیدی» نقل میکند: «دست از کار کشیدم و رفتم زیر سایه درختی. هنوز دستم به کوزه آب نرسیده، صدایش بلند شد: چی کار میکنی؟ مگه روزه نیستی؟ گفتم: داداش! دیگه طاقت گرما رو ندارم! حرفم را قطع کرد و گفت: شاید امروز بهترین روزه عمرت باشه! خیلی حیفه!» نوید شاهد سمنان در سالگرد شهادت، خاطراتی از این شهید گرانقدر را برای علاقهمندان منتشر میکند.