خاطرات شهید هوشنگ الله بخش

خاطرات شهید هوشنگ الله بخش
قسمت دوم خاطرات معلم شهید «هوشنگ الله‌بخش»

فرمانده مانند شب عاشورا اتمام حجت کرد

پدر شهید «هوشنگ الله‌بخش» نقل می‌کند: «پرسیدم: با تمام این احوال باز هم برگشتین؟ مکثی کرد و گفت: موندن تو اون موقعیت جرأت می‌خواست. ادامه داد: فرمانده، همۀ ما رو شب عملیات جمع کرد. باهامون اتمام حجت کرد که حملۀ فاو احتیاج به نیروی متخصص داره و راهی که داریم، قابل برگشت نیست. هر کسی بخواد می‌تونه برگرده... آن شب خیلی‌های دیگر همراه پسر من به شهادت رسیده بودند.»
قسمت نخست خاطرات معلم شهید «هوشنگ الله‌بخش»

در آغوش پدر، به یاد کودکی

پدر شهید «هوشنگ الله‌بخش» نقل می‌کند: «سرش را آرام روی شانه‌ام گذاشت. احساس سال‌های دور را داشتم. انگار دوباره هوشنگ با آن معصومیت بچگی، خودش را در بغلم انداخته بود. نمی‌دانستم آن آخرین باری بود که پسرم را در آغوش می‌گیرم!»
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه