مادر شهید «سیدعلی ذراری» میگوید: روزی یکی از کبوترهای غریب به منزل ما آمده بود، او تصمیم گرفت که او را گرفته و به صاحبش برگرداند. آنقدر این در و آن در زد تا روز به شب رسید کلی وقتش گرفته شد، اما کوتاه نمیآمد. بالاخره او را به صاحبش پس داد. بعد از این کار میگفت مادرم امروز احساس آرامش میکنم، چون امانتی را به صاحبش برگرداندم.