خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز «خلیل زاهدی» روایت میکند: سال ۱۳۶۵ از میناب به جبهه اعزام شدم. پس از گذراندن سه ماه دوره آموزشی، مرا به باختران در منطقه سرپلذهاب فرستادند. در دوران اسارت، وقتی برایمان آب میآوردند، ما را به صف میکردند و تنها به اندازه یک تهاستکان آب میدادند. ما را در اتاقی زندانی میکردند و پس از شش روز، در را باز میکردند تا اجازه رفتن به سرویس بهداشتی داشته باشیم.