گفتگو با خانواده شهید - صفحه 2

گفتگو با خانواده شهید

چشم انتظار! روایتی خواندنی از پدر و مادر شهیدی که چشم به راه فرزندشان هستند

مادر شهید موسوی کمی دورتر نشسته و از پشت چهره پنهان شده در زیر چادر، خاطرات پسر را مرور می کند. از او می خواهیم نزدیک تر و در جمع ما بنشیند تا از زبان او هم خاطراتی را که روزانه در ذهن مرور می کند، بشنویم. مادر شهید می پذیرد و می گوید:«خیلی مهربان و با انصاف بود. به بچه های کوچکتر از خودش مثل آدم بزرگ ها درس می داد. دفترچه ای داشت که همه نمازهای قضا را داخل آن می نوشت تا هیچ گاه فراموششان نکند و آنها را بجا بیاورد.»
خواب دیدم که شهید میشم

گفتگوی صمیمانه نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید مجید باقری

موقعی که از آموزشی اومد گفت : من خواب دیدم شهید میشم . گفتم : این چه حرفیه میزنی . حتما زیاد غذا خوردی خواب دیدی . گفت : نه مادر خواب دیدم . وقتی هم تیرماه میخواست خداحافظی کنه و بره این حرف و زد . گفت : مامان من قبلا هم گفتم که ناراحت نباش . تا جلوی در همین حرف رو میزد و انگار آگاه بود .
گفتگو به مناسبت روز دانشجو

مصاحبه با خانواده اولین کبوتر خونین بال شهرستان گرمه؛ به مناسبت روز دانشجو

شهید احمد ناطق یکم خرداد 1343، در شهرستان گرمه دیده به جهان گشود و به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت که در نهایت در هشتم مرداد 1362 ، با سمت تخریب چی در قلاویزان به مقام شهادت نائل گردید.

شهید ابوالفضل پیرزاده به روایت فرزند

فرزند شهید پیرزاده می گوید: با وجود اینکه شش ماه بعد از شهادت پدرم به دنیا آمدم ولی همیشه وجودش را در زندگی ام می بینم و در تمام مشکلات دست مرا می گیرند.
یادی از شهدای دی ماه

روحانی شهید حمزه سلیم زاده به روایت پدر/ تمام توانش را وقف کمک به اسلام و انقلاب کرد

پدر فرمانده شهید حمزه سلیم زاده می گوید: حمزه چند روز قبل از شهادتش در منطقه شلمچه مجروح شده بود و او را به بیمارستان منتقل کرده بودند. تنها یک روز در آن جا بستری شده و روز بعد بدون اطلاع و بی خبر از مسئولان، تخت بیمارستان را ترک و به منطقه بازگشته بود.
به مناسبت هشتم مرداد ماه ویژه سالروز شهادت

روایت های ناب و شنیدنی از زندگی نوجوان بسیجی و هنرمند روستای دهگلکن شهید سعید طبیبی گشوئیه

هشتم مردادماه،یکی از گرم ترین روزهای تابستان، سالروز عروج آسمانی نوجوان بسیجی از دیار دهگلکن رودان است. نوجوانی که عشق به ولایت و امامت و جهاد و شهادت او را از سرزمین مادری وکانون گرم خانواده اش راهی جبهه های نبرد حق علیه باطل کرد. سعید طبیبی گشوئیه درحالی که مشغول تحصیل بود وهنوز 17 بهار ازعمرش نگذشته بود پیکرش همچون لاله ای در نبرد با صدامیان ورهروان کفر پرپرشد و روح پاک و معصومش کبوترانه و سبکبال به آسمان پرکشید تا همنشین ملائک گردد. به همین مناسبت خاطرات و برگ های از زندگی این شهید سرافراز را که حاصل گفتگو با خانواده محترم شهید می باشد تقدیم حضورتان می گردد با ذکر صلوات برای شادی روح مطهر شهید!
گفتگو با خانواده سردار شهید مدافع حرم «شعبان نصیری»

با شعبان، طعم زندگی عاشقانه را چشیدم

از همان فردای عروسی همدیگر را فقط حاجی صدا می‌کردند. برایشان لذتی متفاوت داشت این نام برای صدا کردن. عاشقانه‌هایشان در فامیل و بستگان سوژه جوانان و افراد مسن شده بود.
طراحی و تولید: ایران سامانه